انعطاف

/~en~etAf/

مترادف انعطاف: تساهل، نرمش، نرمی، خمیدگی

برابر پارسی: نرمش، خمیدگی، دولا، دولا شدن

لغت نامه دهخدا

انعطاف. [ اِ ع ِ ] ( ع مص ) دوتا شدن و بازگردیدن و خم شدن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). انثناء. ( از اقرب الموارد ). خم گرفتن و برگردیدن. ( غیاث اللغات ). بدو درآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). تاه شدن. برتافتن. میل کردن. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ ) حرکتی است در سمت واحد نه بعینها بر مسافت حرکت اولی بلکه خارج و کج از آن مسافت بخلاف رجوع. ( تعریفات جرجانی ). || ( اِمص ) خمیدگی و پیچیدگی و کجی و برگشتگی. ( ناظم الاطباء ). بخمی. انحنا. ( یادداشت مؤلف ).
- انعطاف پذیر ؛ آنچه خمیدگی و برگشتگی پذیرد.
- انعطاف داشتن ؛ پیچیدگی داشتن. ( ناظم الاطباء ).
- انعطاف ناپذیر ؛ آنچه خمیدگی و برگشتگی نپذیرد .

فرهنگ فارسی

دوتاشدن، خم شدن، کج شدن، برگشتن، بازگردیدن
۱ - ( مصدر ) دو تا شدن خم گرفتن کج شدن . ۲ - بر گشتن باز گشتن . ۳ - ( اسم ) خمیدگی . ۴ - ( اسم ) خم . جمع : انعطافات . یا قابلیت انعطاف . ۱ - خم پذیری . ۲ - شایستگی هماهنگی با هر وضع و هر محیط .

فرهنگ معین

(اِ عِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) خم شدن ، کج شدن . ۲ - (اِمص . ) خمیدگی . ۳ - (اِ. ) خم .

فرهنگ عمید

۱. قابلیت خم و راست شدن به هر سو.
۲. برگشتن، بازگردیدن.
۳. آمادگی برای سازگاری با محیط، دیگران، یا دشواری ها.

مترادف ها

plasticity (اسم)
نرمی، انعطاف، شکل پذیری، قالب پذیری، حالت پلاستیکی، اندام پذیری

inflection (اسم)
خمیدگی، کجی، انحناء، خم سازی، انعطاف، صرف فعل

inflexion (اسم)
خمیدگی، انحناء، خم سازی، انعطاف

intorsion (اسم)
پیچیدگی، پیچش، انعطاف، پیچش ساقه

flexibility (اسم)
تورق، انعطاف پذیری، انعطاف، قابلیت انعطاف

پیشنهاد کاربران

تافتش:انعطاف، پس اصل انعطاف فارسی است.
چمشی:عاطفی.
عواطف واحساسات:چمشها . یابشها.
همسانی
درجا زدن

من گفتم انعطاف ناپذیر
شما چنتا چیزه دیگه به من دادید
امادگی برای سازگاری با محیط و دیگران و شرایط
کشسانی، پذیرش، همراهی
خمش
خم ش = خمش
نمونه :
توانایی خم شدن و از شکلی به شکلی دیگر در آمدن = خمش پذیری = انعطاف پذیری
سازش
آمایش

بپرس