انعزال

/~en~ezAl/

لغت نامه دهخدا

انعزال. [ اِ ع ِ ] ( ع مص ) گوشه گزیدن و دور شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). دور شدن و بیکسو شدن. ( از اقرب الموارد ). || آب بیرون ریختن تا زاد نباشد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

گوشه گیرشدن، برکنارشدن، معزول شدن
۱ - ( مصدر ) گوشه گیر شدن گوشه گرفتن بر کنار شدن بکنار رفتن . ۲ - ( اسم ) گوشه گیری کناره گیری .

فرهنگ معین

(اِ عِ ) [ ع . ] (مص ل . ) گوشه گیر شدن ، به کنار رفتن .

فرهنگ عمید

۱. گوشه گیر شدن.
۲. برکنار شدن، معزول شدن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انعزال یعنی زوال منصب و پست و از آن در بابهایی مانند وکالت، وقف، وصیت و قضاء سخن رفته است.
عزل، برکنار کردن نماینده از سمت خویش، و انعزال، زایل شدن سمت و منصب شخص صاحب منصب است که گاه به سببی اختیاری است، مانند عزل وکیل از سوی موکل که سبب انعزال از سمت وکالت می‏شود و گاه به سببی غیر اختیاری، مانند فقدان عقل در ولیّ که سبب انعزال وی از مقام ولایت می‏گردد.
کسی که به خاطر شایستگی یا برخورداری از شرایط خاص، از سوی دیگری عهده دار کاری شده است، مانند وکیل ، وصی ، قاضی و متولی موقوفه


مترادف ها

deprivation (اسم)
محرومیت، حرمان، سلب، محروم سازی، انعزال

پیشنهاد کاربران

میتونیم بگیم ک برکناری هم مثل انعزال هست؟ یعنی در عزل اراده خود فرد باعث هست ولی در برکنار کردن اراده خودش نیست و به موجب قانون یا کارفرما است؟
عزل یعنی اعمال اراده و حاکمیت برای زوال صفت اعطا شده به غیر.
انعزال به معنی زوال قهری وکالت، قیمومت و یا وصایت و مانند آن است. در انعزال، اراده فرد، نقشی ندارد و زوال صفت موجود، خود به خود یا به حکم قانون صورت می گیرد.
www. globalvillagetabanlaw. com

بپرس