انظام
لغت نامه دهخدا
انظام. [ اَ ] ( ع اِ ) بیضه های منتظم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( آنندراج ). || رشته ای که مهره در وی کشند. || ریگ برهم نشسته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ج ، اناظیم. ( ازمعجم متن اللغة ). و رجوع به انظامان و انظومة شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید