انظام

لغت نامه دهخدا

انظام. [ اِ ] ( ع مص ) نظام برآوردن ماهی و سوسمار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انظومة آوردن ماهی و سوسمار. ( از اقرب الموارد ). || بیضه پیدا گردیدن در شکم ماکیان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). باخایه شدن ماکیان. ( تاج المصادر بیهقی ). || آراسته و مرتب کردن. ( غیاث اللغات ). || ( اِ ) خط سپید که ازدم تا گوش ماهی باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انظومة. و رجوع به انظومة و اَنظام شود.

انظام. [ اَ ] ( ع اِ ) بیضه های منتظم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( آنندراج ). || رشته ای که مهره در وی کشند. || ریگ برهم نشسته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ج ، اناظیم. ( ازمعجم متن اللغة ). و رجوع به انظامان و انظومة شود.

فرهنگ فارسی

بیضه های منتظم ٠ یا رشته ای که مهره در وی کشند ٠ یا ریگ بر هم نشسته ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس