انطلاق. [ اِ طِ ] ( ع مص ) رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( از اقرب الموارد ). بشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || گشاده گردیدن روی و پیدا شدن بشاشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پیدا شدن انبساط در چهره. ( از اقرب الموارد ). گشاده رو شدن. || رها شدن. ( یادداشت مؤلف ). || انطلق به ( مجهولاً ) برده شد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || انطلاق لسان ؛ گشاده زبانی. ( از اقرب الموارد ) ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِمص ) گشاده رویی : از جبین سلطان آثار بشر و انطلاق و مکارم اخلاق معاینه دیدند. ( جهانگشای جوینی ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) گشاده شدن روان شدن رها شدن . ۲ - گشاده رو شدن . ۳ - ( اسم ) گشادگی رهایی . یا انطلاق لسان . گشاده زبانی .
فرهنگ معین
(اِ طِ ) [ ع . ] (مص ل . ) گشاده رو شدن ، روان شدن ، رها شدن .
فرهنگ عمید
۱. گشاده شدن. ۲. رها شدن. ۳. گشاده رو شدن.
پیشنهاد کاربران
به آب انداختن کشتی ، انداختن ، پرت کردن ، روانه کردن ، مامور کردن ، شروع کردن ، اقدام کردن، آغاز کردن، حرکت