انصرام. [ اِ ص ِ ] ( ع مص ) بریدن و منقطع گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بریده شدن و منقطع شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). انقطاع. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). پاره پاره شدن. ( یادداشت مؤلف ). || آخر شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). گذشتن. ( از اقرب الموارد ). سر آمدن. برسیدن. بپایان رسیدن. بسر رسیدن مدت. بسر رسیدن. بررسیدن. انقضاء. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) بریدگی. ( فرهنگ فارسی معین ).