[ویکی نور] ابواسماعیل، عبدالله بن ابی منصور انصاری، معروف به پیر هرات، از علمای نام آور شریعت و پیران و رهروی باحقیقت و طریقت است که با شش واسطه به ابوایوب انصاری می رسد. ابوایوب انصاری، از صحابه حضرت رسول اکرم(ص) است که صاحب رَحل رسول الله(ص) بوده و زمانی که حضرت رسول(ص) از مکه به مدینه هجرت فرمود، همه استدعا داشتند که حضرت به خانه آن ها وارد شود، اما حضرت فرمودند: «هر جا شتر فرود آید، من آنجا درآیم». شترِ حضرت، در خانه ابوایوب بنشست و حضرت به خانه ابوایوب درآمد.
خواجه، نامش عبدالله، و کنیه اش اسماعیل و ملقب به شیخ الاسلام، به سال 398ق در غروب آفتاب روز جمعه دوم شعبان در قریه قهن دژ یا کهن دژ، از توابع طوس، در زمان خلافت القادر بالله عباسی، دیده به جهان گشود.
عبدالله انصاری، از استادان زیادی کسب فیض کرد و با شخصیت های علمی و عرفانی عصر خود ملاقات نمود. اساتید خواجه، بیشتر، مذهب شافعی داشتند. یحیی بن عمار شیبانی سیستانی، از شیراز به هرات آمد و تلاش ورزید تا شیوه اهل طریقت را با شریعت، دمساز کند. وی در تفسیر، حدیث، شعر و ادب ید طولایی داشت و خواجه از محضر او استفاده بسیار کرد.
وی اصول و فروع مذهب شافعی را از محضر قاضی ابومنصور ازدی، فقیه و محدث و امام شافعیان هرات فراگرفت. ابومنصور حدود سی سال، بر مسند قضاوت تکیه داشت و با سلطان محمود غزنوی، بسیار نزدیک بود. دربار غزنه به او اعتماد داشت.
خواجه در سال 417ق، در 21 سالگی برای کسب علم و معرفت به نیشابور سفر کرد. در سال 423ق، به زیارت خانه خدا شرفیاب شد. در بغداد، مدتی اقامت گزید تا از نزد ابوخلال بغدادی، متوفای 439ق، بهره برد. وی هنگام بازگشت از سفر، به دیدار ابوالحسن خرقانی، متوفای 425ق، شتافت و در مجلس وی آیینه دل را جلا داد؛ چنان که در این باب، خود خواجه می گوید: «اگر خرقانی را نمی دیدم، حقیقت را نمی شناختم».
عبدالله انصاری، به ابوالحسن خرقانی ارادت زیادی داشت و او را با نثر آهنگین مسجع این طور توصیف کرده است: «عبدالله، مردی بود بیابانی، می رفت به طلب آب زندگانی، ناگاه رسید به ابوالحسن خرقانی، چندان کشید آب زندگانی که نه عبدالله ماند و نه خرقانی».
خواجه، نامش عبدالله، و کنیه اش اسماعیل و ملقب به شیخ الاسلام، به سال 398ق در غروب آفتاب روز جمعه دوم شعبان در قریه قهن دژ یا کهن دژ، از توابع طوس، در زمان خلافت القادر بالله عباسی، دیده به جهان گشود.
عبدالله انصاری، از استادان زیادی کسب فیض کرد و با شخصیت های علمی و عرفانی عصر خود ملاقات نمود. اساتید خواجه، بیشتر، مذهب شافعی داشتند. یحیی بن عمار شیبانی سیستانی، از شیراز به هرات آمد و تلاش ورزید تا شیوه اهل طریقت را با شریعت، دمساز کند. وی در تفسیر، حدیث، شعر و ادب ید طولایی داشت و خواجه از محضر او استفاده بسیار کرد.
وی اصول و فروع مذهب شافعی را از محضر قاضی ابومنصور ازدی، فقیه و محدث و امام شافعیان هرات فراگرفت. ابومنصور حدود سی سال، بر مسند قضاوت تکیه داشت و با سلطان محمود غزنوی، بسیار نزدیک بود. دربار غزنه به او اعتماد داشت.
خواجه در سال 417ق، در 21 سالگی برای کسب علم و معرفت به نیشابور سفر کرد. در سال 423ق، به زیارت خانه خدا شرفیاب شد. در بغداد، مدتی اقامت گزید تا از نزد ابوخلال بغدادی، متوفای 439ق، بهره برد. وی هنگام بازگشت از سفر، به دیدار ابوالحسن خرقانی، متوفای 425ق، شتافت و در مجلس وی آیینه دل را جلا داد؛ چنان که در این باب، خود خواجه می گوید: «اگر خرقانی را نمی دیدم، حقیقت را نمی شناختم».
عبدالله انصاری، به ابوالحسن خرقانی ارادت زیادی داشت و او را با نثر آهنگین مسجع این طور توصیف کرده است: «عبدالله، مردی بود بیابانی، می رفت به طلب آب زندگانی، ناگاه رسید به ابوالحسن خرقانی، چندان کشید آب زندگانی که نه عبدالله ماند و نه خرقانی».
wikinoor: انصاری،_عبدالله_بن_محمد