انصات

لغت نامه دهخدا

انصات. [ اِ ] ( ع مص ) خاموش بودن و گوش داشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خاموش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). خاموش بودن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). ساکت بودن و گوش دادن. ( از اقرب الموارد ). || خاموش کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). اسکات. ساکت کردن. ( از اقرب الموارد ). لازم و متعدی است. ( از منتهی الارب ). || ببازی میل کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - خاموش شدن. ۲ - گوش دادن .

فرهنگ معین

(اِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - خاموش شدن . ۲ - گوش دادن .

فرهنگ عمید

۱. خاموش شدن.
۲. خاموش شدن و گوش دادن به سخن کسی.
۳. ساکت کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سکوت جهت گوش فرادادن ‏به ‏چیزی را اِنصات می گویند.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۷۳۰.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس