انسلاک

لغت نامه دهخدا

انسلاک. [ اِ س ِ ] ( ع مص ) درآمدن چیزی در چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مندرج شدن و داخل شدن و درکشیده شدن. ( ناظم الاطباء ). داخل شدن. درآمدن. ( از اقرب الموارد ). || برشته کشیده شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

داخل شدن، دررشته در آمدن، در آمدن درچیزی، واردشدن دردسته یاجماعتی ازمردم
( مصدر ) ۱ - داخل شدن در رشته در آمدن در آمدن (در چیزی ) وارد شدن (در دسته و گروهی ). ۲ - برشته کشیده شدن.

فرهنگ معین

(اِ س ِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - داخل شدن ، د ر آمدن در چیزی . ۲ - به رشته کشیده شدن .

فرهنگ عمید

وارد شدن در دسته یا جماعتی از مردم.

پیشنهاد کاربران

بپرس