انسلاخ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پوست انداختن.
۳. از تن درآوردن جامه، لخت شدن.
۴. [مجاز] به آخر رسیدن ماه.
۵. [مجاز] بیرون آمدن روز از شب.
پیشنهاد کاربران
کلمه ( انسلاخ ) در اصل از ( سلخ الشاه پوست گوسفند را کند ) گرفته شده ، و ( انسلاخ ماه ) یک نوع کنایه است از تمام شدن آن .
فاذا انسلخ الاشهر الحرم . . .
فاذا انسلخ الاشهر الحرم . . .