انسدام

لغت نامه دهخدا

انسدام. [ اِ س ِ ] ( ع مص ) به شدن جراحت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). به شدن جراحت پشت. ( ناظم الاطباء ). به شدن زخم پشت. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

به شدن جراحت . به شدن جراحت پشت . به شدن زحم پشت .

پیشنهاد کاربران

بپرس