انسانِ معلق در فضا، یکی از دلایل فلسفی و تجربی ابن سینا، برای اثباتِ وجود نفس و مغایرت آن با پیکر انسان است.
ابوعلی سینا در کتاب شفا و کتاب اشارات به طور مبسوط به بیانِ برهانِ این موضوع پرداخته است. وی در رساله فی معرفة النفس الناطقة و احوالها و رساله اضحویه نیز به این مطلب اشاره کرده است که این تکرارِ مطلب، حاکی از علاقه ابن سینا به موضوع انسان معلق می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ارسطو عقیده دارد که نفس ناطقه با پیکره مادی، یگانگی و اتحاد کامل دارند؛ اما ابن سینا برخلاف ارسطو، یگانگی و اتحاد نفس یا روح با پیکره مادی را رد کرده و جدایی و افتراق نفس با پیکره مادی را ممکن می داند.
ابن سینا عقیده دارد که نفس، موجودی می باشد که می تواند بدونِ یاریِ پیکر به درک معقولات بپردازد و پس از مرگِ پیکر، بقا داشته باشد. البته ابن سینا، وجود نفس ناطقه و پیکره مادی را دو ماهیت متمایز نمی داند و نفس را جوهر واقعی می داند که به پیکر انسان حقیقت می بخشد و آن را به حرکت درمی آورد و تنِ آدمی با حضور نفس است که به درجه کمال و تمامیت می رسد. در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی به آن انسان پرنده ( bird man ) می گویند. این موضوع، یکی از مهم ترین و بدیع ترین و عجیب ترین و عمیق ترین مباحث ابن سینا درمورد اثبات وجود نفس انسان است و بعضی از فیلسوفان مسلمان نیز برای اثبات وجود نفس، به مسئله انسان معلق ابن سینا استناد کرده اند.
در قرون وسطی، برهان انسان معلق مورد توجه و تحسین و تکریم در اروپا و مورد تحسین فیلسوفان اسکولاستیک قرار داشته است. ابن سینا این برهان را به این دلیل ارائه کرده است تا ثابت کند پیکر انسان، به غیر از نفس انسان است. یعنی پیکر خاکی یا تن مادی آدمی، یک موجود و نفس انسانی نیز، یک موجود دیگر است و انسان به ماهو انسان، نماد اتحاد و یگانگی نفس ناطقه با پیکره مادی و ارتباط این دو در جهان خارج است. ابن سینا پیکر و نفس را متحد می داند و نفس را صورت نوع بدن می داند و می نویسد که:« سر و کار ما در اینجا با دو ماهیت متمایز نیست بلکه جوهر واقعی، نفس است که به بدن حقیقت می بخشد و به حرکت درمی آورد و با بودن جان در تن، کالبد انسانی به درجه کمال و تمامیت می رسد. »
ابن سینا، برهان انسان معلّق را به این دلیل به رشته تحریر درآورده است که در آن دوران، بعضی از اندیشمندان مسلمان از قبیل اشعری و باقلانی که پیرو نظریه جوهر فرد بودند، نفس یا روح را به عنوان یک موجود مجرد و غیرمادی قبول نداشتند و همین کالبد آدمی را نفس می دانستند. ابن سینا، برهان انسان معلّق را برای اثبات افتراق نفس با پیکره مادی بیان کرده است و با استفاده از قواعد دینی و تلفیق آن ها با اصول فلسفی، حقیقت وجود نفس و روح انسانی را اثبات می نماید. بنابراین، هدف ابن سینا در ارائه برهان انسان معلق، اثبات وجود روح انسانی، و امکان بقاء مستقل آن بوده است؛ تا جواب محکمی باشد به پیروان فلسفه مادیگرایان.

ابوعلی سینا در کتاب شفا و کتاب اشارات به طور مبسوط به بیانِ برهانِ این موضوع پرداخته است. وی در رساله فی معرفة النفس الناطقة و احوالها و رساله اضحویه نیز به این مطلب اشاره کرده است که این تکرارِ مطلب، حاکی از علاقه ابن سینا به موضوع انسان معلق می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ارسطو عقیده دارد که نفس ناطقه با پیکره مادی، یگانگی و اتحاد کامل دارند؛ اما ابن سینا برخلاف ارسطو، یگانگی و اتحاد نفس یا روح با پیکره مادی را رد کرده و جدایی و افتراق نفس با پیکره مادی را ممکن می داند.
ابن سینا عقیده دارد که نفس، موجودی می باشد که می تواند بدونِ یاریِ پیکر به درک معقولات بپردازد و پس از مرگِ پیکر، بقا داشته باشد. البته ابن سینا، وجود نفس ناطقه و پیکره مادی را دو ماهیت متمایز نمی داند و نفس را جوهر واقعی می داند که به پیکر انسان حقیقت می بخشد و آن را به حرکت درمی آورد و تنِ آدمی با حضور نفس است که به درجه کمال و تمامیت می رسد. در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی به آن انسان پرنده ( bird man ) می گویند. این موضوع، یکی از مهم ترین و بدیع ترین و عجیب ترین و عمیق ترین مباحث ابن سینا درمورد اثبات وجود نفس انسان است و بعضی از فیلسوفان مسلمان نیز برای اثبات وجود نفس، به مسئله انسان معلق ابن سینا استناد کرده اند.
در قرون وسطی، برهان انسان معلق مورد توجه و تحسین و تکریم در اروپا و مورد تحسین فیلسوفان اسکولاستیک قرار داشته است. ابن سینا این برهان را به این دلیل ارائه کرده است تا ثابت کند پیکر انسان، به غیر از نفس انسان است. یعنی پیکر خاکی یا تن مادی آدمی، یک موجود و نفس انسانی نیز، یک موجود دیگر است و انسان به ماهو انسان، نماد اتحاد و یگانگی نفس ناطقه با پیکره مادی و ارتباط این دو در جهان خارج است. ابن سینا پیکر و نفس را متحد می داند و نفس را صورت نوع بدن می داند و می نویسد که:« سر و کار ما در اینجا با دو ماهیت متمایز نیست بلکه جوهر واقعی، نفس است که به بدن حقیقت می بخشد و به حرکت درمی آورد و با بودن جان در تن، کالبد انسانی به درجه کمال و تمامیت می رسد. »
ابن سینا، برهان انسان معلّق را به این دلیل به رشته تحریر درآورده است که در آن دوران، بعضی از اندیشمندان مسلمان از قبیل اشعری و باقلانی که پیرو نظریه جوهر فرد بودند، نفس یا روح را به عنوان یک موجود مجرد و غیرمادی قبول نداشتند و همین کالبد آدمی را نفس می دانستند. ابن سینا، برهان انسان معلّق را برای اثبات افتراق نفس با پیکره مادی بیان کرده است و با استفاده از قواعد دینی و تلفیق آن ها با اصول فلسفی، حقیقت وجود نفس و روح انسانی را اثبات می نماید. بنابراین، هدف ابن سینا در ارائه برهان انسان معلق، اثبات وجود روح انسانی، و امکان بقاء مستقل آن بوده است؛ تا جواب محکمی باشد به پیروان فلسفه مادیگرایان.
