انسال

لغت نامه دهخدا

انسال. [ اِ ] ( ع مص ) زادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بچه آوردن. ( از اقرب الموارد ). || فروافتادن پشم و افکندن آن را ( لازم و متعدی ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . فروافتادن و بریده شدن پشم و پر. فرو افکندن. پر و پشم را. ( از اقرب الموارد ).پر و پشم و موی بیفکندن حیوان و بیوفتیدن آن. ( تاج المصادر بیهقی ). پر یا پشم بیفکندن حیوان. ( مصادر زوزنی ). || شاخه بیرون آوردن درخت صلیان و فروانداختن آن را. || هنگام پشم ریختن رسیدن ستور را. || پیشی گرفتن بر قوم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

انسال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نسل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به نسل شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع نسل
جمع نسل

پیشنهاد کاربران

بپرس