انساق. [ اِ ] ( ع مص ) بسجع گفتن سخن را. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بسجع سخن گفتن. ( از اقرب الموارد ). روش و دستور ترتیب دادن. ( غیاث اللغات ).انساق. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نسق. ( غیاث اللغات ). رجوع به نسق شود.