انزوا جستن

لغت نامه دهخدا

انزوا جستن. [ اِ زِ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) گوشه نشینی اختیار کردن. ( ناظم الاطباء ). عزلت اختیار کردن. منزوی شدن. گوشه گرفتن. کناره گرفتن. معتزل شدن. ( از یادداشتهای لغت نامه ).

فرهنگ فارسی

گوشه نشینی اختیار کردن عزلت اختیار کردن . منزوی شدن .

پیشنهاد کاربران

گوی تنهایی زدن ؛ کنایه از گوشه نشینی و انزوا گزیدن :
دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
خیمه بربالای منظوران بالایی زدم.
سعدی.
خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شد
چون من اندر کوی وحدت گوی تنهایی زدم.
سعدی.

بپرس