انزهاق

لغت نامه دهخدا

انزهاق. [ اِ زِ ] ( ع مص ) سبقت نمودن و پیش گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). سبقت نمودن و پیشی گرفتن و پیش گردیدن. ( ناظم الاطباء ). سبقت جستن و پیش افتادن. ( از اقرب الموارد ). || برجستن و رمیدن ستور بزدن یا بوحشت ورمیدگی و پیش شدن آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). برجستن چهارپا از ضرب یا از رمیدگی. ( از اقرب الموارد ). || نیست شدن و هلاک شدن. ( غیاث اللغات ). نیست شدن و هلاک گردیدن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سبقت نمودن و پیش گردیدن سبقت جستن و پیش افتادن . یا برجستن و رمیدن ستور به زدن یا به وحشت و رمیدگی و پیش شدن آن .

پیشنهاد کاربران

بپرس