شاه را گو تو بشادی و طرب دل نه و بس
از پی ساختن مملکت اندیشه مبر.
فرخی ( از آنندراج ).
سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان چون در نظر دوست نشینی همه کام است.
سعدی.
مرا بین که حسن ظن خلایق در حقم بر کمال است و من در عین نقصان روا بود اندیشه بردن و تیمار خوردن. ( گلستان ).