اندوهگین گشتن. [ اَ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) اندوهگین شدن. غمناک شدن : وگر ترس یزدان پاک است این که گشت این چنین دلش اندوهگین.فردوسی.چو گیو دلاور بتوران زمین بدینسان همی گشت اندوهگین.فردوسی.و رجوع به اندوهگین شدن و اندوهگین گردیدن شود.
- دل سپردن به غم ؛ غمگین شدن. قرین اندوه ساختن دل :چنین گفت گر فور هندی بمردشما را به غم دل نباید سپرد. فردوسی.+ عکس و لینک