اندوهگین کردن. [ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غمگین کردن. ایساف. هم. کرب. ( از ترجمان جرجانی ). حزن. ( دهار ). اضجار. غم. اغمام. دمدمة. ( از منتهی الارب ). اکماد. اشجاء. سوء. شجو. ایحاش. اشجان. احزان. ترح. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به اندوه شود.
grieve (فعل)غمگین کردن، اذیت کردن، اندوهگین کردن، غصه دار کردن، محزون کردن، مغموم بودنchagrin (فعل)اندوهگین کردن، ازرده کردن