اندو. [ اَ ] ( اِ ) به معنی اندرون باشد که مقابل بیرون است. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از هفت قلزم ). اندرون ؛ مقابل بیرون. ( ناظم الاطباء ) :
از آنجایگه شد به اندوی شهر
که بردارد از روی شادیش بهر.
فردوسی ( از جهانگیری ).
اندو. [ ] ( اِ ) تره تیزک. ( فرهنگ رشیدی چ محمد عباسی ج 1 ص 160 ).