اندن

لغت نامه دهخدا

( آندن ) آندن. [ دَ ] ( پسوند ) َاندن. چنانکه آنیدن ( َانیدن )، پس از مفرد امر حاضر درآید و مصدر را متعدی سازد: ایستاندن. پوشاندن. جهاندن. خنداندن. خوراندن. خیزاندن. دواندن. کشاندن. گیراندن.
اندن. [ اَ دَ ] ( پسوند ) یا انیدن علامت تعدیه فعل است در زبان فارسی. ( یادداشت مؤلف ). در دستور پنج استاد ج 1 ص 112 آمده : «طریق متعدی ساختن فعل آن است که به آخر صیغه امر حاضر مفرد ( آنید ) یا ( اند ) افزوده و ماضی فعل را بوجود آورند و سایر صیغه ها را از آن بسازند: گری - گریانید و گریاند، خند- خندانید و خنداند، سوز - سوزانید و سوزاند...» پیداست که این شیوه متعدی ساختن سماعی است نه قیاسی.

فرهنگ فارسی

با انیدن علامت تعدیه فعل است در زبان فارسی .

گویش مازنی

/ondon/ آب بندان

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

پسوند بن واژه است. این گونه از بن واژه ها از بن واژه های بنیادین ساخته می شوند و بن واژه درست و پایه ای نیستند.
برای نمونه، خوراندن از خوردن می آید، یا خواباندن از خوابیدن می آید.
شیوه ساختن این گونه بن واژه ها با "اندن" این شیوه ای است:
...
[مشاهده متن کامل]

بن کنونی اندن/انیدن
پیوند ( =ربط ) بن واژه سرچشمه با این بن واژه چیست؟
برای نمونه، خوراندن و خوردن.
می توان اینگونه گفت که:
بن واژه دوم، برابر وادار کردن چیزی یا کسی به انجام بن واژه نخستین است.
برای نمونه، خوراندن، وادار کردن کسی به خوردن است.
یا خواباندن وادار کردن کسی به خوابیدن است.
پس بدین شیوه است!
بدرود!

بپرس