اندرود

لغت نامه دهخدا

اندرود. [ اَ دَ ] ( اِ ) زینت و آرایش. || اندودگی. ( ناظم الاطباء ).

اندرود. [ اَدَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد با 313 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوب و سردرختی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

اندرود. [ اَ دَ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان ساری است. آب آن از رودخانه تجن و چشمه سار و محصول عمده اش برنج ، پنبه ، غلات و صیفی است. دارای 12 آبادی و 3900 تن جمعیت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

نام یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان ساری است ٠ آب آن از رودخانه تجن و چشمه سار و محصول عمده اش برنج پنبه غلات و صیفی است ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس