اندروایی


معنی انگلیسی:
fluster

لغت نامه دهخدا

اندروایی. [ اَ دَ ] ( حامص مرکب ) سرگشتگی و حیرانی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). بی حواسی. ( ناظم الاطباء ) :
ز اندروایی ار خواهی نجاتی
ترا باید ز جود او براتی.
شاکر بخاری.
|| آرزومندی و حاجت. ( فرهنگ سروری ). آرزومندی و نیازمندی. ( مؤید الفضلاء ). حاجتمندی. || سرنگونی. ( برهان قاطع ). سر فروافکندگی و واژگونی. ( ناظم الاطباء ). نگون آویختگی. ( فرهنگ سروری ). سرنگونی . || ( اِ مرکب ) آرزو. ( برهان قاطع ). آرزو و خواهش و میل. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سرگشتگی و حیرانی . بی حواسی آرزو . یا سرنگونی .

مترادف ها

suspension (اسم)
متارکه، وقفه، تعلیق، ایست، توقف، تاخیر، تعطیل، بی تکلیفی، اندروایی، اویزانی، سوسپانسیون، اندروا، اویزش

suspense (اسم)
در حال تعلیق، اندروایی، اویزانی

فارسی به عربی

تعلیق

پیشنهاد کاربران

سر گشتگی
اندروایی ار خواهی نجاتی
ترا باید ز جود او براتی
شاکر بخاریی

بپرس