اندرزا

لغت نامه دهخدا

اندرزا. [ اَ دَ ] ( اِ ) گاو زهره را گویند و آن سنگی است که در میان زهره گاو یا شیردان او متکون میشود و آنرا بعربی حجرالبقر گویند. ( برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج )( هفت قلزم ). گاو زهره. گاوزن. پادزهر گاوی. گاو زهرج. خرزةالبقر. و رجوع به حجرالبقر و گاو زهره شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گاو دارو .
گاو زهره را گویند و آن سنگی است که در میان زهره گاو یا شیردان او متکون می شود و آن را به عربی حجر البقر گویند .

فرهنگ عمید

= گاویزن

پیشنهاد کاربران

بپرس