اندراع

لغت نامه دهخدا

اندراع. [ اِ دِ ] ( ع مص ) پیش درآمدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). درپیش رفتن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). درپیش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). اندرع الرجل ؛ پیش درآمد آن مرد. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || از جای خود برآمدن استخوان. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اندرع العظم. || پرشدن شکم. ( از منتهی الارب ) ( ازناظم الاطباء ) ( آنندراج ). امتلا. ( از اقرب الموارد ). اندرع البطن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || برآمدن ماه از ابر. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بیرون آمدن ماه از پشت ابر. ( از اقرب الموارد ). اندرع القمر من السحاب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اندرع یفعل کذا؛ بشتاب رفت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران