اندر شکستن

لغت نامه دهخدا

اندرشکستن. [ اَ دَ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) آماده کردن. حاضر ساختن. مهیا کردن :
بنوی یکی دفتر اندرشکست.
( شاهنامه از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آماده کردن حاضر ساختن مهیا کردن : بنوی یکی دفتر اندر شکست . (شاهنامه )

پیشنهاد کاربران

بپرس