اندر شکستن

لغت نامه دهخدا

اندرشکستن. [ اَ دَ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) آماده کردن. حاضر ساختن. مهیا کردن :
بنوی یکی دفتر اندرشکست.
( شاهنامه از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آماده کردن حاضر ساختن مهیا کردن : بنوی یکی دفتر اندر شکست . (شاهنامه )

پیشنهاد کاربران

اندرشکستن ؛ در بیت زیر از فردوسی ظاهراً به معنی ترتیب دادن ، اختصاص دادن ، منحصر و محدود کردن است :
ز پهلو همه موبدان را بخواند
سخنهای بایسته چندی براند
دو هفته در بار دادن ببست
بنوّی یکی دفتر اندر شکست
...
[مشاهده متن کامل]

بفرمود خسرو به روزی دهان
که گوئید نام کهان و مهان
سزاوار بنوشت نام گوان
چنان چون بود درخور پهلوان.
فردوسی.