اندخس

لغت نامه دهخدا

اندخس. [ اَ دَ ] ( ص ) حمایت کننده و پشت وپناه. ( برهان قاطع ) ( از فرهنگ فارسی معین ). حمایت کننده. ( ناظم الاطباء ). پشتیبان. پشتیوان. حامی. ( فرهنگ فارسی معین ). پناه و حامی. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).پناه. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ سروری ). || ( اِ ) ملجاء و پناهگاه. ( ناظم الاطباء ) :
چرا رانی کسی را از بر خویش
که اندخسش نباشد جز در تو.
سراج الدین ( از آنندراج ).
|| حمایت. ( ناظم الاطباء ). پشتی. ( فرهنگ سروری ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(اَ دَ ) (ص . ) پشت و پناه ، حامی .

فرهنگ عمید

۱. پشت و پناه، پشتیبان: چرا رانی کسی را از برِ خویش / که اندخسش نباشد جز درِ تو (سراج الدین راجی: مجمع الفرس: اندخس ).
۲. (بن مضارعِ اندخسیدن ) = اندخسیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس