اندام دادن. [ اَ دَ ] ( مص مرکب ) نظم دادن. مرتب ساختن. آراستن. ( فرهنگ فارسی معین ). خوش اسلوب و خوش ترکیب ساختن. ( آنندراج ). اصلاح کردن : ز الزام پیاپی مدعی ملزم نمی گردداگر صدسال اندامش دهی آدم نمی گردد.صائب ( از آنندراج ). || خاصیت چیزی را بچیز دیگر دادن : میدهد از سادگی اندام آتش را بچوب آنکه می خواهد بچوب گل کند عاقل مرا.( از آنندراج ).