اندازه گیر

/~andAzegir/

معنی انگلیسی:
measurement

لغت نامه دهخدا

اندازه گیر. [ اَ زَ / زِ ] ( نف مرکب ) قیاس کننده و شمارنده که در این زمان بمهندس مشهور است. ( آنندراج ). مهندس. ( دهار ). مهندز. ( یادداشت مؤلف ) :
مساحت گران داشت اندازه گیر
بر آن شغل بگماشته صد دلیر.
نظامی.
از آن خوبتر دید کاندازه گیر
صفتهای او را کند دلپذیر.
نظامی.
|| تخمین کننده و حدس زننده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

قیاس کننده و شمارنده که در این زمان به مهندس مشهور است .

واژه نامه بختیاریکا

گز کن؛ پِینا

مترادف ها

gage (اسم)
درجه، وثیقه، اندازه، مبارزه طلبی، گرو، اندازه گیر، وسیله اندازه گیری

gauge (اسم)
درجه، وثیقه، اندازه، پیمانه، معیار، مقیاس، گرو، اندازه گیر، وسیله اندازه گیری، مصرف سنج

meter (اسم)
نظم، اندازه، مقیاس، اندازه گیر، وسیله اندازه گیری، مصرف سنج، وزن شعر، متر، کنتور

فارسی به عربی

متر , مقیاس

پیشنهاد کاربران

اندازه گیر ( مدل گیر ) [ اصطلاح کفاشی]: استا کاری که از هنر پستایی پیش کاری و تقریبا همه هنرهای کفش آگاه است و تجربه و خلاقیت زیادی در طراحی دارد. به همین صورت با خلاقیت، سلیقه بازار، جنس چرم و مدل زیره اثری از خود ابداع می کند.

بپرس