انداء

لغت نامه دهخدا

انداء. [ اِ ] ( ع مص ) افزون شدن. || میان دو نوبت آب ، چرانیدن شتر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || نمناک و تر گردانیدن. تر کردن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). نمگن کردن. ( یادداشت مؤلف ). || بسیارعطا گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || نیکوآواز شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خوش آواز شدن. ( از اقرب الموارد ).

انداء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَدی ̍. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ). شبنمها. نمها: فان الانداء تمنع من ان تجمد العصارة. ( ابن البیطار در کلمه حصرم ) : خون چون صوب انواء و ذوب انداء میچکید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 393 ). مسایل انهار و مسائح امطار معابر سیحون بفضول انواء و سیول انداء پر کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 261 ). کس نشان نداده است که از اول ابتدای حلول آفتاب به اول نقطه میزان از برودت هوا و سقوط اندا و کثرت ثلوج... ( جهانگشای جوینی ).

پیشنهاد کاربران