انخزال. [ اِ خ ِ ] ( ع مص )باک نداشتن از جواب. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || بریده گردیدن در سخن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انقطاع در کلام. ( از اقرب الموارد ). بریده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || رفتن بسستی و ماندگی و گرانباری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). سست وامانده [ شاید: و مانده ] شدن از چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). بگرانباری رفتن. تخزل. ( از اقرب الموارد ).