انخزاع. [ اِ خ ِ ] ( ع مص ) بریده گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بریده شدن. ( آنندراج ). بریده شدن رسن ازنیمه. ( تاج المصادر بیهقی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ورق 229 ). انقطاع. ( از اقرب الموارد ). || خم گردیدن پشت کسی از کبر سن و ضعف. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). یقال : انخزع متنه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).