انخداع. [ اِ خ ِ ] ( ع مص ) فریفته شدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( ازاقرب الموارد ). فریب خوردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || مکروهی یافتن در بی خبری. || کاسد شدن بازار. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کساد شدن بازار. ( از اقرب الموارد ). یقال : انخدعت السوق. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || ( اِمص ) فریفتگی. ( فرهنگ فارسی معین ). || کاسدی و ناروایی بازار. ( یادداشت مؤلف ).