انحصاری

/~enhesAri/

برابر پارسی: ویژه سازی

معنی انگلیسی:
exclusive, monopolistic, patent, select

لغت نامه دهخدا

انحصاری. [ اِ ح ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به انحصار. || منحصر: فروش... انحصاری است. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به انحصار ۲ - منحصر : فروش ... انحصاری است .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به انحصار. ۲ - منحصر، متعلق به شخص و مؤسسه یا گروهی معین .

مترادف ها

exclusive (صفت)
تنها، منحصر، گران، دربست، انحصاری، منحصر بفرد، انتصاری

monopolized (صفت)
انحصاری، منحصر بفرد

pre-emptive (صفت)
انحصاری، وابسته به حق شفعه، قبض های، وابسته به پیشدستی

فارسی به عربی

بحیرة

پیشنهاد کاربران

معنیش همانطور که در بالا ذکر کردن میشه اختصاصی، ویژه، ویژه سازی شده
ویژه و اختصاص به چیزی
ویژه، اختصاصی
بیتا

بپرس