انحصاری
/~enhesAri/
برابر پارسی: ویژه سازی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
تنها، منحصر، گران، دربست، انحصاری، منحصر بفرد، انتصاری
انحصاری، منحصر بفرد
انحصاری، وابسته به حق شفعه، قبض های، وابسته به پیشدستی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
معنیش همانطور که در بالا ذکر کردن میشه اختصاصی، ویژه، ویژه سازی شده
ویژه و اختصاص به چیزی
ویژه، اختصاصی
بیتا