انجین


مترادف انجین: موتور

معنی انگلیسی:
engine, motor

لغت نامه دهخدا

انجین. [ اَ ] ( اِ ) ریزه ریزه. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || ( نف )ریزه ریزه کننده. ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم ) ( فرهنگ سروری ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
دایم آتش بود تنور آشوب
اگر انجینش این بود پیوند.
ابن یمین ( از فرهنگ سروری ).
|| کاهگل مالنده. ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم ) ( ناظم الاطباء ). || امر به معنی اول نیز هست یعنی ریزه ریزه کن. ( از برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج )( از هفت قلزم ). و رجوع به انجیدن شود.

فرهنگ فارسی

ریزه ریزه، ریزریزشده، بریده شده ، ونیزبه معنی ریزه کننده(ازمصدرانجیدن )
۱ - ریزه ریزه. ۲ - ( اسم ) ریزه کننده

فرهنگ معین

( اَ ) ۱ - (ص . ) ریزه ریزه . ۲ - (اِفا. ) ریزه کننده .

فرهنگ عمید

ریزه ریزه، ریزریزشده، بریده شده.

پیشنهاد کاربران

بپرس