انجیده

/~anjide/

لغت نامه دهخدا

انجیده. [ اَ دَ/ دِ ] ( ن مف ) ریزریز کرده شده. ( برهان قاطع ). خرد کرده شده. ریزریز شده. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). ریزه ریزه شده. ( فرهنگ فارسی معین ) :
کاسه سر بازرگان بگماز شراب است
گوشت تن مجتازان انجیده کباب است.
منوچهری.
|| زخمی. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). آزرده. زخم خورده. ( فرهنگ فارسی معین ) :
زمین خسته از خون انجیدگان
هوا بسته از آه رنجیدگان.
نظامی. ( از آنندراج ).

انجیده. [ اَ دَ ] ( مأخوذ از یونانی ،اِ ) گندنای کوهی باشد که بعربی حشیشةالکلب خوانند و صوف الارض نیز گویند و دشوار زاییدن زنان را سودمند بود. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). فراسیون. ( تحفه حکیم مؤمن ).

فرهنگ عمید

۱. ریزریزشده.
۲. زخم خورده، آزرده، زخمی: زمین خسته از خون انجیدگان / هوا بسته از آهِ رنجیدگان (نظامی۵: ۷۹۷ ).

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی انجیده از ریشه ی واژه ی انجیدن فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

انجیدهانجیدهانجیدهانجیده
شکنجیده ازرده انجده
کاسه ٔ سر بازرگان بگماز شراب است
گوشت تن مجتازان انجیده کباب است.
منوچهری.
زمین خسته از خون انجیدگان
هوا بسته از آه رنجیدگان.
نظامی
بخنجر همه تنش انجیده اند
...
[مشاهده متن کامل]

بر آن خاک خونش پشنجیده اند.
ز تیرش رخ مه سکنجیده شد
ز تیغش دل چرخ انجیده شد
لبیبی
چویل کِـرّ کمر باد اوشنیده
دل کر کاردین تر غم انجنیده

بپرس