انجوج

لغت نامه دهخدا

انجوج. [ اَ ] ( اِ ) چوب عود باشد و بهترین وی آن است که در ته آب نشیند، گویند عود بیخ درختی است که آنرا میکنند و در زیر خاک دفن میکنند تا مدتی معین ، بعد ازآن بر می آورند، پوسیده آنرا میتراشند باقی عود خالص می ماند و بوی معطری دارد. بهترین آن مندلی باشد و آن جزیره ای است. ( از برهان قاطع ) ( از هفت قلزم ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). عود. ( فرهنگ فارسی معین ) ( مهذب الاسماء ). چوب عود. ( ناظم الاطباء ). درخت عود. ( از شعوری ج 1 ورق 101 ب ). ج ، اناجیج. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) عود

فرهنگ عمید

= عود * عود هندی

پیشنهاد کاربران

بپرس