چو گشت انجمن لشکر از کشورش
سواران جنگ آور از لشکرش.
فردوسی.
چو گشتند پرمایگان انجمن ز لشکر هر آن کس که بد رای زن...
فردوسی.
- انجمن گشتن بر کسی ؛ دور سراو گرد آمدن : چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
بر او انجمن گشت بازارگاه.
فردوسی.
بگشتاسب دادند گرزی گران بر او انجمن گشته آهنگران.
فردوسی.