انجمن تئوسوفی

دانشنامه عمومی

انجمن تئوسوفی، سازمانی دربارهٔ تئوسوفی مدرن در جهت پیشبرد بنیان های تکامل معنوی و تحقیق در زمینه حقیقت است که در سال ۱۸۷۵ تشکیل شد. سازمان اولیه تئوسوفی پس از انشعابات فراوان، امروز چندین جانشین دارد. تئوسوفی امروزه یک مدرسه فلسفی فعال است و به واسطه فرایندی انشعابی، افزایشی را نسبت به دیگر عقاید مذهبی، فلسفی، عرفانی و سازمان ها تجربه کرده است. [ ۱]
جامعه تئوسوفی به طور رسمی در نیویورک ایالات متحده آمریکا در نوامبر ۱۸۷۵ توسط هلن بلاواتسکی و هنری استیل الکات، ویلیام کوان جودج و دیگران تأسیس شد. هدف نخستینش مطالعه و توضیح علوم سری، علوم اسرارآمیز از قبیل روح و غیره بود. [ ۲] بعد از چندین سال الکات و بلاواتسکی به هند رفتند و دفتر مرکزی بین المللی این انجمن را درآدیار در مدرس ( چینای فعلی ) تأسیس کردند. آن ها همچنین به مطالعه مذاهب شرقی علاقه مند شدند و این مسائل در دستور کار این انجمن قرار گرفت. [ ۳] بعد از چندین بار بازگویی اهداف انجمن در نهایت اهداف این انجمن تکامل داده شد به:
• تشکیل هستهٔ جهانی برادری بشریت، بدون تبعیض نژادی، عقیدتی، جنسیت، طبقه اجتماعی یا رنگ.
• تشویق مطالعه تطبیقی ادیان، فلسفه و علم.
• بررسی قوانین غیرقابل توضیح طبیعت و قدرت های نهفته در بشر
انجمن به عنوان نهادی با ماهیت غیرفرقه ایی سازمان دهی شد. در زیر اساسنامه و قواعد انجمن تئوسوفی، بیان می شود، ماده اول: اساسنامه
۴ - انجمن تئوسوفی کاملاً غیرفرقه ای ست و التزام به هیچ فرمول اعتقادی، ایمانی یا آیینی برای تأیید عضویت در آن لازم نیست؛ اما هر متقاضی و عضوی بایستی با تلاش جهت ایجاد هسته ایی از برادری جهانی در بشریت، همدل باشد. [ ۴]
انجمن این نگاه را در مصوبه ایی که از تصویب شورای عمومی انجمن در ۲۳ دسامبر ۱۹۲۴ گذشت دوباره تأیید کرد. [ ۵]
یکی از اصول اصلی فلسفی که توسط انجمن ترویج شد نظریه پیچیده ای از تکامل هوشمند کل هستی بود که در مقیاس جهانی، هم جنبه های فیزیکی و هم غیرفیزیکی را از جهان شناخته شده و ناشناخته در برمی گرفت و همه بخش های تشکیل دهنده اش را صرف نظر از اندازه مشخص یا اهمیت، تحت تأثیر قرار می داد. این تئوری در اصل در کتاب «دکترین پنهانی»، اثر ۱۹۸۸ مادام بلاواتسکی منتشر شد. [ ۶] براساس این نگاه، تکامل بشریت در زمین ( و فراسو ) بخشی از تکامل کیهانی کلی است که توسط سلسله مراتب معنوی پنهانی، به اصطلاح اساتید حکمت باستان، که مقامات رده بالایی از موجودات پیشرفته معنوی را تشکیل می دهند نظارت می شود.
عکس انجمن تئوسوفیعکس انجمن تئوسوفیعکس انجمن تئوسوفیعکس انجمن تئوسوفی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

There is no religon higher than the TRUTH
این شعار جالب وفریبنده که افراد ذات صلاحیت زر وزوروتزویر ( بزعم خود ) ازآن خودشان میداند
و TRUTH به میل خودسان تعیین میشه!ص
. . .
مروج قندی زندیق این شعار کاذب که هزار نام دارد ونظرات دال بر نشتی فاضلآب اینترنتی به مغزشان وروحشان شده. . .
...
[مشاهده متن کامل]

شبیه آیات شیطانی ، سلمان رشدی.
البته فقط در ابالیس خوب رشد کردولانه عفونت فکری ساخت. . .

اوروبوروس در اصل و ریشه به زبان فارسی بوده و بصورت تفکیکی یا جدا از هم به شکل " او رو به رو س " یعنی دُم مار و سرش روبروی هم هستند و نه اینکه سرش دُمش را گاز میگیرد یا می بلعد. بجای مار میتوان زنجیره دایره وار علت و معلول را نقاشی و ترسیم نمود که اولین و آخرین حلقه های آن بر هم منبطق و یکی میباشند، واحد و یگانه یعنی بهشت برین. محیط این چرخ بزرگ که نقش جاده یا شاهراه را بازی میکند مثل مار پیوسته یا آنالوگ نمی باشد بلکه منقطع یا دیجیتال یعنی وادی به وادی، منزل به منزل، پله به پله یا ایستگاه به ایستگاه از طریق پرش ها یا جهش های کلی کوانتمی چرخ کوچک روی آن .
...
[مشاهده متن کامل]

ankh با تلفظ آنکه و نه انخ یا عنخ.
هگزاگون یا شش گوشه ای، شش زاویه ای، دو مثلث عمود برهم بر روی سطح افقی ( و نه اینکه یکی بطور افقی خوابیده باشد و دیگری بطور عمودی سوار بر پشت یا روی آن ) و یا ستاره شش پَر داوود حکایت از این حقیقت ژرف داشته که دو نوع تثلیث وجود دارد؛ یکی مردانه، پدرانه، پسرانه در کالبد های تثلیثی مادی - روانی - روحی و دیگری زنانه، مادرانه، دخترانه در کالبد های تثلیثی مادی - روانی - روحی. تثلیث سوم که ستاره داود فاقد آن می باشد، عبارت است از پسرانه، دخترانه در کالبد های تثلیثی مادی - روانی - روحی قبل از رسیدن به بلوغ جنسی یعنی تثلیث خنثی یا خنثا. لذا حقیقت برتر و ژرف تر از یک تثلیث مذکر مسیحت و دو تثلیث مذکر و موئنث یهودیت، سه تثلیث بر روی هم میباشد؛ مذکر و موئنث و خنثا به شکل یک ستاره نُه پر نهفته در پشت پرده ظاهر شمعدان قوم یهود تحت عنوان خانوکیا ( و نه حنوکیا ) .
دو خط عمود بر هم و شکسته که هر کدام دارای پنج نقطه ( یکی مشترک در محل تقاطع ) می باشند روی سمبل سواستیکای هندوان یا چرخه سم سرا ( samsara ) و چلیپای ایرانیان روی سمبل گردونه مهر هردو به این حقیقت ژرف و ماورائی اشاره داشته و دارند که هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه یا مبدئی همین واقعیت و طبیعت در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی یا به بیانی دیگر هرکدام بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج آسمانی و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم.
علامت یا نشان om در بالا در اصل و ریشه به شکل اوَم تلفظ و بیان میشده به معنای؛ من او هستم یا هستی من ز هستی اوست.
اشتباه یا خطای خردمندان گمنام هندو در فرا باستان این بوده که پدیده طبیعی، واقعی، تجربی، ملموس و محسوس، پدیداری و یا فیزیکالی در قالب سه کلمه به شکل《 تولد - زندگی - مرگ 》 را بصورت یک چرخ یا چرخه می پنداشته اند و نه به شکل یک قوس یا کمان بسیار کوتاه در پیوند ناگسستنی یا جدایی ناپذیر از یک قوس یا کمان بسیار بلند روی محیط یک دایره بزرگ. یعنی پدیده دیگری که بخش اعظم آن ( غیر از سر یا ابتدای آن یعنی مردن ) به کمک حواس پنجگانه و تجربه غیر قابل دریافت و فهم و درک می باشد که در قالب سه کلمه بصورت 《مرگ - زندگی - تولد》می باشد.
این دو قوس یا دو کمان جدائی ناپذیر ؛ یکی بسیار کوتاه و دیگری بسیار بلند یا این دو پدیده ؛ یکی فیزیکالی و دیگری متافیزکالی را میتوان در پیوند دایره وار باهم با پنج کلمه به شکل زیر نوشت《تولد - زندگی - مرگ - زندگی - تولد》.
به زبان سمبلیک این همان چرخ کوچک است که روی چرخ بزرگ بین دو بهشت برین متوالی هر بار سر جای خود هفت بار دور محور خود در یک درجه تکاملی می چرخد و در دَور های هشتم دوباره هفت بار در یک درجه تکاملی بر تر از قبل و الا آخر تا رسیدن یا بازگشتن در پایان این سفر مقطعی به نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی، مبدئی یا اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین و نه به هدف حضور انسان در دادگاه عدل الهی بر اساس حکمت های موسائی - تورائی ؛ ایسائی - ایوانگلیئی ؛ محمّدی - قرآنی ؛ هندوئی بودائی - ودائی و اُپانی شادی ؛ زرتشتی - مزدیسنایی و غیره و ذالک.
در همین زمینه تفسیر حقیقی دو چرخ؛ یکی کوچک و متحرک در دست و دیگری بزرگ و ساکن در کمر دادار در سمبل فروهر، همین است که بطور مختصر بیان گردید.
این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی، فقط و فقط از یک راه و به یک روش مطلق، معقول و منطقی طی میشود که به خدای حقیقی و واقعی تعلق دارد ( و نه به قوس قزح یا رنگین کمان نوآه، چهار مرغ آبراهام ، عصا و ید بیضای موسا، ریش و پشم و تشت زرین و طلائی رنگ زرتشت، لبخند یا تبسم بودا بر لب، خیزش ایسا از قبر پس از خاکسپاری به مدت سه شبانه روز، شق القر و تابش نور محمّدی، جوهر ملاصدرا، آرم هلنا و انجمن تئو سوفیان ) یعنی از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن.

نام خانوادکی Blavatsky با تلفظ بلاواتسکی شاید در اصل و ریشه از چند کلمه به شکل زیر ساخته شده باشد:
بَلا به زبان فارسی به معنای آفت و وات علامت جمع ( شاید به زبان روسی ) و اسکای در زبان انگلیسی یعنی آسمان. لذا این نام خانوادگی احتمالا به معنای بَلاها یا آفات آسمانی بوده. بِلا در زبان ایتالیایی به معنای عشق و وات بازهم نشانه جمع و لذا این نام خانوادگی ممکن است به معنای عشق های آسمانی بوده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوند بلاوات ( blavat ) شاید بصورت بلاد ها یا سرزمین ها بوده و لذا بهمراه پسوند اسکای به معنای سرزمین های ملکوتی یا آسمانی!
در زبان فارسی امروز بلا را میتوان بصورت بلایا و یا بلا ها جمع بست و یا به شکل بلایات.
پتروفنا از دیدگاه والدین هم به معنای فدائی یا فناپذیر در پِتِر بزرگ ( پطر کبیر ) تزار روسی و هم شاگرد سرسخت ایسا مسیح به نام پتروس ( در اصل به شکل پَی تَر اوس یعنی او از لحاظ اعتقاد و ایمان بنیادی تر یا خیلی استوار و محکم است، یعنی قبل از شنیدن صدای صبحگاهی قو قلی قو قوی خروس همسایه سه بار منکر شاگردی ایسا نمی شود ) .
Theosophy با تلفظ تئو سوفی در اصل و ریشه به معنای زیر بوده : تو اوئی بسوی درون، یعنی خدا در درون توست ای انسان و یا تن تو تمپل روح مقدس است، البته از دیدگاه مسیحیان و آنهم نه بدن هر فرد انسانی بلکه کالبد پیروان ایسا.
هلنا یا هلنه و یا هلن گویا در دوران کودکی گاهی اوقات یک شبح میده و آن را استاد غیبی و راهنما می پنداشته به نام morya با تلفظ موریا، که از دو کلمه فارسی ساخته شده؛ یکی مو با دو معنا یکی موی سر و دیگری من. اولی با پسوند ریا به معنای مو، تار یا نخ فریب دهنده و دومی با پسوند ریا به معنای فریب دهنده ی من و یا منِ فریبکار. این احتمال وجود دارد که هلنای زیرک و باهوش نام این استاد خفیه یا پنهانی و شبح وار را از نام مادر ایسا یعنی ماریا ( marya ، maria ) اقتباس کرده و a اول را به o تبدیل نموده باشد به شکل morya تا پدر و مادر و دیگران و آیندگان پی نبرند که نام این استاد غیبی که گاهی اوقات شبح وار به او ظاهر میشود و به شکل گابریئل از عالم غیب مانند ماریا یا مادر مقدس به او پیام میرساند، کجائی ست یا ریشه ی مفهومی اش کو؟
هر فرد انسانی دارای غریزه نام آوری، شهرت طلبی و یا کیش شخصیت می باشد و از این لحاظ هیچ انتقادی به هلن پتروفنا بلاواتسکی جایز و وارد نمیباشد، اما نباید هیچگاه و هرگز حقیقت را فدای این چیز یا آن چیز نمود که به معنای برابری و انطباق بر واقعیت می باشد، هم ظاهر و هم باطن آن. چه حیف که خبری از تئوری علمی مهبانگ نداشته و الا شاید میتوانست ( مشروط بر اینکه بخشندگی و مهربانی شاه بخت و اقبال مشمول حال وی هم میشده ) ظهورات یا پیدایشات متوالی سامان ها یا نظام های کلی هفتگانه کیهانی را به روش علمی شرح و توضیح دهد و نه از طریق هفت لایه بودن آگاهی کیهانی و یا از طریق ریشه های هفتگانه نژادهای انسانی.
واژه های Cosmogenesis و Anthropogenesis که توسط هلنا با هدف ایجاد آشتی بزرگ یا صلح کبیر بین آئین و دین و فلسفه و تصوف و عرفان و علم وارد میدان تئوسوفیزم گردیده، ترکیبی و هر کدام از دو کلمه ساخته شده اند. پیشوند Genesis با جنه زیس اشاره به عنوان کتاب اول موسا داشته که در آن دو داستان یا قصه بیان و درج گردیده؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا و پیشوند کوزمو در واژه اولی به زبان یونانی به معنای کیهان و پیشوند آنتروپو در واژه دوم اشاره به انسان ( شناسی ) دارد. لذا سوال هلنا از خود این بوده که خدا چگونه این کیهان و موجودات درون آن منجمله انسان را آفریده و هدفش از این آفرینش چه بوده؟.
امروز میتوان با یقین و اطمینان حدس یا تخمین زد که آرزوی آشکار و پنهان آن زن شجاع و ماجراجو و پژوهشگر این بوده باشد که افسانه آفرینش را از نو بتواند بسراید بهتر، حقیقی تر و روشن تر از مندرجات کتاب به اصطلاح مقدس قوم یهود سروده شده توسط موسا یا موسی و یا مَوزَه ، تحت عنوان Genesis Noa با تلفظ جنه زیس نوا.
واژه ی ترکیبی Anthropo با تلفظ آنتروپو، شاید در اصل و ریشه از سه کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده بوده باشد: آن ته رو پو : یعنی آن ته را به پوی یا بجوی. در این واژه منظور " آن ته یا از چپ به راست، تهِ آن " عبارت بوده است از پَی، اساس، بنیاد، ریشه و اصل انسان.
هلنه ی زیبا مثل بقیه نتوانسته است بداند که سانسکریت در اصل و ریشه به زبان فارسی بوده و به شکل " زان سکری ت ) تلفظ و بیان میشده به معنای دانش رمزی، علم خفیه یا محرمانه. یعنی حکمت و دانش اصیل اشراقی که ریشه در سرزمین ایران ( و بعضا هندوستان از راه اقتباس ) داشته با دو کانون اصلی ؛ یکی پیام آسمانی هفت سین در میدان شناخت نظم یا سامان گیتیائی، کیهانی یا جهانی به معنای هفت سامان یا نظام کلی و دیگری واژه معمائی و راز آلود دهّر در میدان خود شناسی و انسان شناسی که به دو شکل زیر تلفظ و بیان میشده: ده هر ؛ ده ره.
لذا هلنا! بیا بنا به پند و سفارش حافظ و هاتف غیبی اش:
مانند حکیمان و صوفیان و عارفان و فقیهان آیه و حدیث و روایت از حوری و مُطرب و مَی مگو و راز دهر را بی تاج تشدید بر سر ه یا هایش کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به کمک یا یاری حکمت و دین و تصوف و عرفان این شاه معمای بی تاج و تخت و کلاه را/.
بیا تا باهم پیاله یا جامی از شراب این صوفیَک و حکمیک نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که نمونه اش را نیابی در ولگا و نیل و گنگ و جویبار زم زم و قنات کوثر در بهشت برین/
صدای سکوت!!
سکوت صدا ندارد، زیرا ساکن و ساکت است!

انجمن تئوسوفی، سازمانی است که جهت پیشبرد بنیان های معنوی و تحقیق در زمینه حقیقت که با عنوان انجمن تئوسوفی شناخته می شود در ۱۸۷۵ تشکیل شد. سازمان اصلی پس از انشعابات و آرایش های مجدد تا سال ۲۰۱۱ چندین جانشین دارد. تئوسوفی امروزه یک مدرسه فلسفی فعال است و بواسطه فرایندی انشعابی افزایشی را نسبت به دیگر عقاید مذهبی، فلسفی، عرفانی و سازمان ها تجربه کرده است. [۱]
...
[مشاهده متن کامل]

محتویات [نمایش]
تاریخ [ویرایش]
توضیحات انجمن تئوسوفی آدیار هند، ۱۸۹۰
تشکیل [ویرایش]
جامعه تئوسوفی به طور رسمی در نیویورک ایالات متحده امریکا در نوامبر ۱۸۷۵ توسط هلن بلاواتسکی و هنری استیل الکات، ویلیام کوان جودج و دیگران تاسیس شد. هدف نخستینش مطالعه و توضیح علوم سری، علوم اسرار آمیز از قبیل روح و غیره بود. [۲] بعد از چندین سال الکات و بلاواتسکی به هند رفتند و دفتر مرکزی بین المللی این انجمن را درآدیار در مدرس ( چینای فعلی ) تاسیس کردند. آنها همچنین به مطالعه مذاهب شرقی علاقمند شدند و این مسائل در دستور کار این انجمن قرار گرفت. [۳] بعد از چندین بار بازگویی اهداف انجمن در نهایت اهداف این انجمن تکامل داده شد به:
توضیحات نکات پیشنهادی جلسه تشکیل انجمن تئوسوفی، شهرنیویورک، ۸ سپتامبر ۱۸۷۵
۱ - تشکیل هسته ایی از برداردی جهانی بشریت بدون تبعیض نژادی، عقیدتی، جنسیت، طبقه اجتماعی و یا رنگ.
۲ - تشویق مطالعه تطبیقی ادیان، فلسفه و علم.
۳ - بررسی قوانین غیرقابل توضیح طبیعت و قدرت های نهفته در بشر
انجمن به عنوان نهادی با ماهیت غیرفرقه ایی سازمان دهی شد. در زیر اساسنامه و قواعد انجمن تئوسوفی، بیان می شود، ماده اول: اساسنامه
۴ - انجمن تئوسوفی کاملا غیرفرقه ایی است و عدم پذیرش هر فرمول عقیده ایی، ایمانی یا اعتقادی به عنوان یکی از مدارک عضویت را نیاز دارد؛ اما هر متقاضی و عضوی بایستی در همدلی با تلاشی جهت ایجاد هسته ایی از برادری جهانی بشریت قرار گیرد. [۴]
انجمن این نگاه را در مصوبه ایی که از تصویب شورای عمومی انجمن در ۲۳ دسامبر، ۱۹۲۴ گذشت دوباره تایید کرد. [۵]
اساتید پنهان [ویرایش]
یکی از اصول اصلی فلسفی که توسط انجمن ترویج شد نظریه پیچیده ایی از تکامل هوشمند کل هستی بود که براساس مقیاسی جهانی، هم جنبه های فیزیکی و هم غیرفیزیکی را از جهان شناخته شده و ناشناخته در برمی گرفت و همه بخش های تشکیل دهنده اش را صرف نظر از اندازه مشخص یا اهمیت، تحت تاثیر قرار می داد. این تئوری در اصل در دکترین پنهانی، اثر ۱۹۸۸ مادام بلاواتسکی منتشر شد. [۶] براساس این نگاه، تکامل بشریت در زمین ( و فراسو ) بخشی از تکامل کیهانی کلی است. که توسط سلسله مراتب معنوی پنهانی، به اصطلاح اساتید حکمت باستان، که مقامات رده بالایی از موجودات پیشرفته معنوی را تشکیل می دهند نظارت می شود.
بلاواتسکی، انجمن تئوسوفی را به عنوان بخش وجودی یکی از تلاش های بسیار در طول هزارها توسط سلسله مراتب پنهان جهت راهنمایی بشریت - در هماهنگی با طرح هوشمند تکاملی کلی کیهان – به سمت هدف نهایی اش، هدف تکاملی غیرقابل تغییرش تشریح می کرد: دستیابی به کمال و مشارکت ارادی و آگاهانه در فرایند تکامل. این تلاش ها به زیرساختی زمینی ( همچون انجمن تئوسوفی ) نیاز داشت که او آن را تحت الهام از تعدادی از ماهاتماها، اعضای این سلسله مراتب بنیان گذاشت. [۷]
انشعاب [ویرایش]
بعد از مرگ هلنا بلاواتسکی در ۱۸۹۱، رهبران انجمن در ابتدا به نظر می رسید که با یکدیگر به طور مسالمت آمیزی کار کنند. اما این امر دوام چندانی نیاورد. جودج توسط الکت و سپس توسط عضو برجسته تئوسوفی آنی بیسانت به نامه های جعلی از طرف ماهاتما متهم شدد؛ وی همکاری اش را با الکت و آنی بیسانت در ۱۸۹۵ پایان داد و بسیاری از بخش آمریکایی انجمن را با خود برد. سازمان اصلی توسط الکت و بیسانت رهبری شد و تا به امروز در آدیار هند باقی ماند و به عنوان انجمن تئوسوفی آدیار هند شناخته می شود. گروه تحت رهبری جودج بیشتر در جناحی تحت رهبری کاترین تینگل و دیگری مرتبط با دبیر جودج ارنست تیمپل هارگو از هم پاشید. در حالیکه جناح هرگو چندان دوامی نیافت، جناح تحت رهبری تینگل تا به امروز به عنوان انجمن تئوسوفی با بیانیه ایی روشن " دفتر مرکزی بین المللی پاسادینا، کالیفرنیا" باقیست. سومین سازمان، لژ متحد تئوسوفیست یا ULT در ۱۹۰۹ از سازمان اخیر جدا شد.
در ۱۹۰۲ رودلف اشتاینر به دبیر کلی بخش اتریشی آلمانی انجمن تئوسوفی رسید. او دوره اموزشی ملهم از مفاهیم غربی را که به نسبت مستقل از دفتر مرکزی آدیار بود ایجاد کرد. بعد از برخوردهای فلسفی جدی با انی بیسانت و دیگر اعضای رهبری در زمینه اهمیت معنوی مسیح و در زمینه جایگاه پسر جوانی به نام کریشنا مورتی، اکثر اعضای اتریشی و المانی در ۱۹۱۳ از هم جدا شدند و انجمن آنتروپوسوفیکال تشکیل شد. و تا به امروز باقیست و شاخه هایی در چندین کشور شامل امریکا و کانادا دارد.
معلم جهانی [ویرایش]
علاوه بر اهداف ذکر شده، در اوایل ۱۸۸۹ بلاواتسکی به طور عمومی اعلام کرد که هدف از تاسیس انجمن به منظور آماده کردن بشریت جهت پذیرش معلمی جهانی بوده است. براساس دکترین تئوسوفی که در بالا تشریح شد، جنبه آشکاری از یک ماهیت معنوی پیشرفته ( مایتره the Maitreya ) در فواصل معین بر روی زمین به منظور هدایت تکامل نوع بشر ظهور می کند. ماموریت این پیام رسانان آشکار کننده، به طور منظم و به طور مشهور آن است که به طور عملی دانش مورد نیاز جهت سوق ان به سطح تکاملی بالاتر را به شیوه و زبانی که برای بشر معاصر قابل فهم باشد را تشریح کنند. [۸]
این قضیه توسط آنی بیسانت ۵ سال بعد از مرگ بلاواتسکی تکرار شد. [۹] بیسانت که رهبر انجمن تئوسوفی در ۱۹۰۷ گشت فکر می کرد که ظهور معلم جهانی زودتر از ترسیم زمانی که بلاواتسکی کرده بود که طبق آن نشان داده بود که این امر تا ربع آخر قرن ۲۰ اتفاق نخواهد افتاد، صورت می پذیرد. [۱۰]
جیدو کریشنا مورتی [ویرایش]
یکی ا . . .