انجمن

/~anjoman/

مترادف انجمن: باشگاه، جماعت، جمعیت، حلقه، دایره، کانون، کمیته، کمیسیون، گروه، مجتمع، مجلس، مجمع، محفل، معشر، ملاء، ندوه، نشست

برابر پارسی: هم بود

معنی انگلیسی:
tong, association, board, brotherhood, club, college, congress, council, fellowship, fraternity, guild, in, sisterhood, institute, league, polity, quango, society, meeting

لغت نامه دهخدا

انجمن. [ اَ ج ُ م َ] ( اِ ) مجلس و مجمع. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( هفت قلزم ) ( ناظم الاطباء ). مجلس و مجمع مردان. ( شرفنامه ) ( مؤید الفضلاء ). مجمع مردم. ( فرهنگ میرزا ابراهیم ). جایی که درآن مردم بسیار نشسته باشند. ( غیاث اللغات ). گردآمدنگاه مردم در کنکاش و مشورت. ( ناظم الاطباء ). جای گردآمدن گروهی برای مشورت در امری بطور موقت یا دایم. ( فرهنگ فارسی معین ). نادی. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). نادی. ندی . ( ترجمان علامه جرجانی مهذب عادل بن علی ). ندوه. ندی. ( دستوراللغة ). محفل. ( دهار ). محتفل. گردآمدنگاه. منتدی. دارالندوه. ( یادداشت مؤلف ) :
روانم روان گو پیلتن
مگر باز بیند بدان انجمن.
فردوسی.
بدان انجمن شد دلی پر سخن
زبان پر ز گفتارهای کهن.
فردوسی.
بدو گفت شاها تو از خون من
ستایش نیابی به هر انجمن.
فردوسی.
بدوگفت پرورده پیلتن
سرافراز باشد به هر انجمن.
فردوسی.
آنجایگاه کانجمن سرکشان بود
تو بو فلانی آندگران ابنه و بنی.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 114 ).
همه کار مردان ابا داد کن
سخنشان به هر انجمن یاد کن.
اسدی.
مرد دانا راچو بر دلها سخن باید نوشت
خود قلم باشد زبان اندر میان انجمن.
ناصرخسرو.
نامه بی مهر چون سر بی کلاه بود و سر بی کلاه انجمن را نشاید. ( نوروزنامه ).
در انجمنی نشسته دیدم دوشش
نتوانستم گرفت در آغوشش
صد بوسه زدم بزلف عنبرپوشش
یعنی که حدیث میکنم در گوشش.
عین القضاة همدانی.
این همه ، در مشکلات وحدانیت حق مستدلان و معللان اند و در انجمن بندگی مسبحان و مهللان. ( مقامات حمیدی ).
میان انجمن ناگفتنی بسیار میماند
من دیوانه را تنها برید آخر بدیوانش.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 624 ).
ائمه معرفت و هدایت در انجمن وی ناظر و واقف. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
سبک پرده ز روی کار برداشت
میان انجمن آواز برداشت.
نظامی.
کرد رسوایش میان انجمن
تا که واقف شد ز حالش مرد و زن.
مولوی.
گر سخن کش یابم اندر انجمن
صد هزاران گل برویم زین چمن.
مولوی.
میان انجمن از لعل او چو آرم یادبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دسته ای ازمردم که درجائی گرد آمده باشند، گروه، فوج، وجای گرد آمدن دستهای ازمردم برای کنکاش یاامردیگر، مجمع، مجلس
(اسم ) ۱- جای گرد آمدن گروهی برای مشورت در امری بطور موقت یا دایم مجمع مجلس . ۲ - مجموع افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم آیند .
ده از بخش ماه نشان شهرستان زنجان ٠ آب از رودخانه قلعه چای ٠ محصول : غلات و برنج ٠

فرهنگ معین

(اَ جُ مَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - مجمع ، مجلس . ۲ - گروه افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم جمع شوند. ،~ خیریه انجمنی از افراد نیکوکار برای کمک به افراد ناچیز و فقیر. ،~اولیاء و مربیان انجمن متشکل از اولیاء دانش آموزان و مدرسه برای همکاری در جهت پیشرفت و ح

فرهنگ عمید

۱. دسته ای از مردم که برای رایزنی در مورد امری یا رسیدن به هدفی معین در جایی گرد آمده باشند، مجلس.
۲. جای گرد آمدن این عده.
۳. نهادی که از جمع شدن عده ای افراد با اهداف معین تشکیل می شود.
۴. گروه، فوج.
۵. [قدیمی] مجلس عزاداری.
* انجمن شدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] گرد آمدن، جمع شدن در یک جا.

دانشنامه عمومی

اَنجُمَن به دسته ای از مردم گویند که به صورت داوطلبانه در جایی گرد آمده باشند یا مکان گردهمایی ای که برای هم اندیشی یا رایزنی است. گاهی نام های گروه، فوج، مجمع، مجلس هم همین کاربرد را دارد. [ ۱] برترین چیزی که مایه جدایی کاربرد واژه انجمن به جای یک گروه یا دسته از مردم می شود، داشتن انگیزه همسان است. [ ۲]
ساخت انجمن از کارهای پایه و بنیادی هر صنفی است. انجمن ها گسترش برنامه ها و پیگیری طرحهایی را آسان می کنند که برای بهبود آسایش و درآمد اعضایشان برنامه ریزی شده است. آن ها مایه پیشبرد برنامه ها و کارها و دسترسی به پشتیبانی نهادها از زمینه ویژه کاری انجمن می شوند. انجمن ها برای اعضای خود شیوه نامه و آیین نامه رفتاری وضع می کنند. آن ها دیدگاه یگانه ای در برابر جهان گسترده می سازند و پیگیری شکوفایی و گسترش کار و پیشه خود را از راه آموزش سازمان یافته و پذیرش اعضای تازه ای که از کارایی بالایی برخوردارند، پشتیبانی می کنند. [ ۲] در هر انجمن قوانینی شناسایی، سازماندهی، نشاندهی و بازخواست می شود که یا از سوی انجمن پذیرش شده، یا شخص شایسته ای آنها را برای همه وضع کرده است.
پسوند نون در پایان این واژه همان است که در پایان واژگان نهنبن، سوزن، روزن، میهن، روشن، برزن، هاون، پرویزن، چمن[ ۳] و واژگان نوساخته تاون[ ۴] و پوشن[ ۵] نیز دیده می شود و پسوندی است که با آن اسم و به ویژه اسم ابزار می سازند.
عکس انجمن

انجمن (فیلم ۲۰۱۳). انجمن یک تله فیلم پاکستانی درام عاشقانه به کارگردانی یاسر نواز. این فیلم بازسازی با همین نام منتشر شده در سال ۱۹۷۰ است. [ ۲] ستارگان فیلم عمران عباس نقوی، سارا لورن، علی خان و سهی علی هستند. [ ۳]
عکس انجمن (فیلم ۲۰۱۳)

انجمن (مجموعه تلویزیونی). کمیونتی ( به انگلیسی: Community /kəˈmjuːnɪti/ ) یک مجموعه تلویزیونی ساخته شده توسط دن هارمون است. مجموعه به مدت ۵ فصل بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ از شبکه ان بی سی پخش شد. بعد از پنج فصل ان بی سی ساخت مجموعه را لغو کرد. پس از آن شرکت یاهو تصمیم به ساخت یک فصل از مجموعه کرد. [ ۱]
عکس انجمن (مجموعه تلویزیونی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

انجمن (نشریه)
روزنامۀ چاپ تبریز. با پیروزی انقلاب مشروطه و برپایی انجمن های ایالتی و ولایتی و تشکیل بلدیه (شهرداری) این نهادها نیازمند خبرنامه ها و ارگان هایی شدند. نخستین نشریه از این گروه روزنامۀ انجمن بود. اولین شمارۀ آن اول رمضان ۱۳۲۴، به مدیریت میرزا علی اکبرخان موسوی (سروش غیبی)، منتشر شد. این روزنامه به زبان فارسی بود و فقط چندبار خطابه های آذری و یک بار نیز مطلبی به ترکی اسلامبولی در آن به چاپ رسید. علاوه بر اخبار فعالیت های انجمن، گزارش های سیاسی ـ اجتماعی نیز داشت. نخستین روزنامۀ آن دوره است که بدون مجوز دولتی منتشر شد. نخست، با نام روزنامۀ ملی و سپس از شمارۀ دَه تا ۳۷ با نام جریدۀ ملی و بعد با نام انجمن منتشر شد. در ۴ صفر ۱۳۲۶، اولین شمارۀ دورۀ دوم با مدیریت آقامحمد معین التجار هفته ای دوبار و بعضی هفته ها سه بار منتشر شد. انجمن دومین روزنامۀ شهرستانی ایران است.

جدول کلمات

ندی, محمل, ارسن

مترادف ها

order (اسم)
سامان، ساز، امر، سیاق، دسته، ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان

union (اسم)
اتصال، اتحاد، بهم پیوستگی، الحاق، پیوستگی، اجتماع، وصلت، انجمن، ائتلاف، اتحادیه، پیوند، اتحاد و اتفاق، یگانگی وحدت، اشتراک منافع

association (اسم)
اتحاد، پیوستگی، وابستگی، تجمع، امیزش، انجمن، مشارکت، شرکت، تداعی معانی، ائتلاف

assemblage (اسم)
جمع اوری، اجتماع، انجمن، عمل سوار کردن، ماشین سواری

faction (اسم)
فرقه، انجمن، دسته بندی، نفاق، حزب

meeting (اسم)
برخورد، اجتماع، تلاقی، انجمن، مجمع، جماعت، هم ایش، اجماع، ملاقات، جماعت همراهان، میتینگ، جلسه، نشست

community (اسم)
اجتماع، انجمن، عوام، عموم

society (اسم)
اجتماع، محفل، گروه، جمعیت، انجمن، شرکت، مجمع، مصاحبت، جامعه، نظام اجتماعی، اشتراک مساعی، انسگان

assembly (اسم)
اجتماع، گروه، انجمن، مجلس، هیئت قانونگذاری، هم گذاری

convention (اسم)
قرارداد، انجمن، مجمع، هم ایش، پیمان نامه، هم ایی

institute (اسم)
انجمن، بنیاد، فرمان، بنگاه، موسسه، بنداد، هیئت شورا، اصل قانونی

moot (اسم)
انجمن، شورا، مجلس خطابه و مناظره

group (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، غند

company (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، شرکت، گروهان، هیئت بازیگران

council (اسم)
انجمن، مجلس، مشاوره، شورا، کنکاشگاه

convocation (اسم)
انجمن، مجلس، جلسه عمومی دانشجویان

congress (اسم)
انجمن، مجلس، کنگره، مجلسین سنا ونمایندگان، هم ایش

club (اسم)
انجمن، چماق، باشگاه، کانون، گرز، باتون، مجمع، خال گشنیز، خاج، عمود

guild (اسم)
انجمن، صنف، رسته، اتحادیه، محل اجتماع اصناف

coterie (اسم)
انجمن، گروه هم مسلک

فارسی به عربی

اتفاقیة , اجتماع , تجمع , جالیة , رابطة , طلب , فئة , کونجرس , مجتمع , مجلس , معهد , نادی , نقابة ، اِتِّحادٌ
( انجمن (ادبی واجتماعی ) ) سلة

پیشنهاد کاربران

فلسفه ی پیدایش کلیدواژه ی انجمن مرتبط با مطلب زیر؛
جمجمه ؛ برگرفته از کلمه ی جام. به مفهوم ظرفی که بشود در آن چیزی رو جمع کرد. علت اینکه دو بار از کلمه ی جُم در کلمه ی جمجمه استفاده شده است به خاطر جام جام بودن آن و چند تیکه بودن کاسه ی سر می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در لهجه مردمان جنوب اصطلاح ؛ بیا جم، تِیمْ بشین یعنی بیا کنارم، پیشِ من بشین. تِیمْ در اینجا از دو کلمه ی تِیْ مو یا تِیْ من تشکیل شده است. تِیْ یا تیه یعنی چشم مرتبط با کلمه ی کتابی طوطیا و در زبان محلی کلمه ی تِیَل جمع کلمه چشمها در لهجه های محلی و از یک زاویه مرتبط با گردی چشم می باشد. اصطلاح تیله در تیله بازی به معنی شیشه ی گرد است.
پس تعریف دقیق تر بیا جَم، تِیْمْ بشین یعنی بیا جمب من جلو چشام باش یا اینکه تو دید من باش. همچنین حرف ( م ) در کلمه ی جمب قابل تبدیل به جنب و جانب می باشد که قانون قلب به میم قابل روئیت می شود مثل دمبال و دنبال دمب و دنب یا سمبل و سنبل و خیلی کلمات اینچنینی.
معنی دیگری که از کلمه ی جم قابل برداشت است مفهوم اتحاد و همگرایی می باشد. متضاد کلمه ی جم بر مبنای خود این کلمه که دارای انطباق ریشه ای باشد کلمه نجم به مفهوم پراکنده قابل رؤیت است. کلمه ی نجم که به معنی ستاره ترجمه و برگردان شده است در عالم واقع نورهای پراکنده عینیت دارد. مثل دو کلمه ی خیل و نخیل به معنی زیاد و کم یا شیب و نشیب. به گونه ای که در کلمه ی انجمن هر دو مفهوم همگرایی و واگرایی در یک کلمه وجود دارد. یعنی اتحاد نورهای پراکنده.
از این کلمه در نام های ایرانی مثل جمشید به معنی متحد کننده در حال استفاده می باشد. مثل خورشید به مفهوم خشک کننده و هورشید به مفهوم گرم کننده و حرارت دهنده.
کلمه ی عجم نیز که برای ایرانیان استفاده می شود به مفهوم جماعت متحد دارای مفهوم می باشد. از کلمه ی جم در کلمات زیادی استفاده گردیده که هرکدام در جایگاه خودش تحلیل و تفسیر خودش را دارد.
مثل کلیدواژه ی ( جمله ) که از جمع شدن کلمات در جمب هم دارای مفهوم جمال می شود.
جمال با ترجمه و برگردان ( زیبا ) که راسته ی موازی این مفهوم می باشد و اتفاقا به جا هم برای این کلمه انتخاب شده است. با این توضیح که زیبایی از زیب شدن چیزها به همدیگر و زیبندگی و زیبنده شدن دارای مفهوم می باشد ولی مفهوم اصلی جمال از جمله شدن چیزها به همدیگر و به جمال منتهی شدن دارای مفهوم می باشد.
مطلب مرتبطی که با مفهوم انجمن همخوانی دارد دو کلمه ی انجیل و انگلیس می باشد که تحلیل این دو کلمه در مطلب زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
کلمه انگلیس تغییر شکل یافته ی اِنجلیس یا هنجلیس می باشد. یعنی حکومتی که بر مبنای هنجارها و فرامین خداوند متعال در کتاب آسمانی انجیل ایجاد شده است. و خود کلمه ی انجیل هم یعنی مفاهیم و معارف هنجارمندی که به جان انسان می چسبید ( هَنج در زبان تات های خراسان شمالی یعنی به سمت خود کشیدن و کشش یعنی جذب ) و با آهنگ فطری و ذاتی بشر همخوانی دارد. اَنگ یا انج به هر چیز چسبنده گفته می شود. مثل انگبین انگور انجیر انجمن هنگ آهنگ. اصطلاح اینکه می گویند این انگ ها به ما نمی چسبه. یا کلمه انگل که موجودی هست که برای تغذیه، خودش رو به یک موجوددیگر می چسباند. یا کلمه انگاره یعنی تفکری که تبدیل به عقیده شده و مثل چسب به وجودمان چسبیده و رفتار و گفتارمان از اون تفکر نشأت می گیره. در کل کلمه انجیل و انگلیس یعنی تفکر و عقیده و آرمانی هست که انسان از اون زاویه به جهان هنجارمند هستی نگاه می کنه.

واژه انجمن
معادل ابجد 144
تعداد حروف 5
تلفظ 'anjoman
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: hanĵaman]
مختصات ( اَ جُ مَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی 'anjoman
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدند با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
جواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز

واژه انجمن از فارسی میانه 𐭧𐭭𐭰𐭬𐭭 ( هنجمان، �جماعت، مجلس، اجتماع� ) ، از اوستایی 𐬵𐬀𐬧𐬘𐬀 دسته ای از مردم که برای رایزنی در مورد امری یا رسیدن به هدفی معین در جایی گرد آمده باشند، مجلس.
۲. جای گرد آمدن این عده.
...
[مشاهده متن کامل]

۳. نهادی که از جمع شدن عده ای افراد با اهداف معین تشکیل می شود.
۴. گروه، فوج.
۵. [قدیمی] مجلس عزاداری.
* انجمن شدن: ( مصدر لازم ) [قدیمی] گرد آمدن، جمع شدن در یک جا.
منبع. فرهنگ واژه های اوستا
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدند با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
جواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز

ثبت شرکت در منطقه آزاد اروند
فعالیت تجاری در شهر های کشور از جمله آبادان نیازمند اخذ مجوز میباشد که یکی از راحت ترین مجوز ها در این منطقه ثبت شرکت در آبادان میباشد . آبادان بخشی از منطقه آزاد اروند ( آبادان و خرمشهر ) میباشد که از تمامی جهات توسط رود های بهمن شیر ، اروند رود محصور شده است و به یک جزیره تبدیل گردیده است. این جزیره در ۵۳ کیلومتری خلیج فارس جای گرفته است. این شهر به دلیل ارتباط با آب های آزاد و بندر و همچنین دارا بودن صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و هم مرز بودن با کشور عراق یکی از استراتژیک ترین مناطق کشور است همچنین پالایشگاه نفت آبادان روزانه با ظرفیت ۵۰۰ هزار بشکه در روز بزرگترین پالایشگاه ایران می باشد .
...
[مشاهده متن کامل]

این شهر در 100 کیلومتری مجتمع های پتروشیمی ماهشهر و 100 کیلومتری اهواز واقع شده که باعث جذابیت بالایی بین شرکت های نفتی پیدا کرده است. با توجه به اینکه این شهر در منطقه آزاد تجاری اروند واقع شده موقعیت برتی برای تولید کنندگان و سرمایه گذاران خارجی ایجاد کرده است تاسیس شرکت آبادان یکی از اقدامات حقوقی اولیه برای راه اندازی یک کسب و کار مهم است. شهر آبادان با داشتن ظرفیت های کافی برای ایجاد اشتغال، فرصت های بسیاری را برای توسعه کسب و کارها و ایجاد مشاغل جدید فراهم می کند.
/https://arvandmoshaver. com/

به معنای گروه و یا سپاه در ادبیات قدیم
بگفتند کای نیکدل شیرزن – پر از غم بُد از تو دل انجمن
همانطور که قبلا بارها گفته ایم پسوند های من یا مان پسوندهای اسم ساز ترکی هستند.
انجی یا انجو یعنی کسی که پیشرو در امری هست
و انجومان یعنی کسانی که در کاری پیشرو هستند. جی یا جو همان پسوندهای چی و چو هستند که با توجه به هماهنگی آوایی در زبان ترکی می توانند چی یا جی تلفظ شوند. یا کلمات جدید مثل دانشجو یا دانشجی. در آنجا هم پسوند فاعل سال جی وجود دارد. و کلمه دانش همانطور که می دانیم کلمه جدیدی در زبان فارسی هست زیرا در شعرهای هزار سال پی ش بجای دانش از کلمه بستوه استفاده شده است و دوستان در تصحیح این کلمه را جایگزین کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

ز بستوه دل پیر کانا بود
که به ز دانش دل پیر برنا بود تصحیح شده است.

انجمن ( کارواژه، فعل ) به چم جمع شدن هست. جمع عربی از انجمن ( جم ) پارسی گرفته شده.
انجمن واژه ای است معرب که از واژه �هنجامان� در فارسی میانه و به معنای با هم آمدن گرفته شده است .
محفل
واژه ( انجمن ) واژه ای پارسی است و ریشه اوستایی دارد؛ چنانکه در رویه 1534 و 1535 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است: ( واژه انجمن یا هَنجمن از دو تکواژ ( هَنج ) و ( مان ) می باشد. )
همچنین است: کارواژه ( هنجیدن )
انجمن
انجمنی از دانشمندان ایرانی و پاکستانی
مترادف" شورا"
انجمن: در پهلوی هنجمن hanjaman بوده است.
( ( به شعر آرم این نامه را گفت: من
ازو شادمان شد دل انجمن . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 216. )

اتحادیه
کمیته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس