انجرار. [ اِ ج ِ ] ( ع مص ) کشیده شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). انجذاب. ( از اقرب الموارد ). کشیدن. ( یادداشت مؤلف ). || رَوان ِ چرا کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بچرا روان کردن. ( از ناظم الاطباء ). || سواره شده گذاشتن ناقه را بچرا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || بجر شدن حرف. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از مصادر زوزنی ).