انجال
لغت نامه دهخدا
انجال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نجل. ( از اقرب الموارد ). فرزندان. نسلها. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به نجل شود.
فرهنگ فارسی
نجیل گذاشتن ستور را یا سبز شدن زمین ٠
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
انجال به اشغال باقیمانده از چوب بیشتر میگویند