انجاع. [ اِ ] ( ع مص ) اثر کردن علف در ستور و سخن و پند در مردم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تأثیر بخشیدن یا پدید آمدن اثر دوا و علف و وعظ و خطاب در کسی یا حیوانی. ( از اقرب الموارد ). || رهیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نجات یافتن. ( از اقرب الموارد ). || شیر دادن بچه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ارضاع. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
اثر کردن علف در ستور و سخن و پند در مردم ٠ تاثیر بخشیدن یا پدید آمدن اثر دوا و علف و وعظ و خطاب در کسی یا حیوانی ٠ یا شیر دادن بچه را ٠