انج
لغت نامه دهخدا
انج. [ اَ ] ( اِ ) اطراف و گرداگرد روی و رخسار. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از هفت قلزم ). روی و رخسار و گرداگرد روی. ( ناظم الاطباء ). گرداگرد روی. ( فرهنگ سروری ). اطراف چهره. || بینی کشیده. ( فرهنگ میرزا ابراهیم ). || بیرون رفتن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( هفت قلزم ) ( مؤید الفضلاء ). || بیرون کشیدن. || ( فعل امر ) امر به این معنی [ بیرون کشیدن ] هم هست یعنی بیرون بکش. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ). || ( حامص ) بیرون روی. ( از شرفنامه از مؤید الفضلاء ).
انج. [ اَ ] ( پساوند ) انگ. مزید مؤخر امکنه است چنانکه در اسامی زیر: ناینج ، بنج ، غوشفنج ، جیرنج ، راونج ، شابرنج ، سوبنج ، ریونج ، زرنج ( زرنگ )، زوالقنج ، اسفرنج ، فوشنج ( فوشنگ )، بوشنج. ( از یادداشت مؤلف ).
انج. [ اُ ] ( اِخ ) ناحیه ای است از اعمال زوزان بین موصل و ارمینیه. ( از معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
ناحیه ایست از اعمال زوزان بین موصل و ارمینیه ٠
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید