انثلام

لغت نامه دهخدا

انثلام. [ اِث ِ ] ( ع مص ) رخنه دار گردیدن خنور و شمشیر و جز آن ، یقال : انثلم الاناء والسیف و نحوه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رخنه دار گردیدن. ( آنندراج ). رخنه شدن.( تاج المصادر بیهقی ). شکستن. ( از اقرب الموارد ). ترک برداشتن. ( یادداشت مؤلف ). || ریخته شدن. انصباب ، یقال : انثلموا علیه. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) رخنه شدن رخنه یافتن .

فرهنگ معین

(اِ ثِ ) [ ع . ] (مص ل . ) رخنه دار شدن .

فرهنگ عمید

رخنه دار شدن، رخنه پیدا کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس