انثرام

لغت نامه دهخدا

انثرام. [ اِ ث ِ ] ( ع مص ) اثرم گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اثرم گردیدن ، یعنی شکسته شدن دندان از بن و فرو ریختن دندان از بیماری. ( آنندراج ). دندان پیشین بیوفتیدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

پیشنهاد کاربران

انثرام ؛ دندان پیشین بیوفتیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . دندان پیشین بیفکندن. ( دهار ) . هتم ؛ دندان پیشین شکستن. ( تاج المصادر بیهقی ) . ثرم ؛ دندان پیشین کسی شکستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) . مهدرة؛ دندان پیشین خرد. ( منتهی الارب ) . بزم ؛ دندان پیشین بر جای نهادن. ( تاج المصادر بیهقی ) .

بپرس