انتماء

لغت نامه دهخدا

انتماء. [ اِ ت ِ] ( ع مص ) نسبت کردن بکسی ، یقال انتمی الیه. ( منتهی الارب ). نسبت دادن بکسی. ( ناظم الاطباء ). بازبستن. ( فرهنگ فارسی معین ). نسبت کردن بکسی. ( مصادر زوزنی ). || منسوب شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). بکسی نسبت یافتن. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). انتساب و اعتزاء. ( از اقرب الموارد ). || پریدن باز از جایی بجایی. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || افزون شدن و بالیدگی ، و بعضی مردم که بمعنی پر و مملو گویند غلط است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) خود را به کسی نسبت دادن . ۲ - (اِمص . ) منسوب شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس