انتله

لغت نامه دهخدا

انتله. [ اَ ت ِ ل ِ / اَ ت ُ ل َ ] ( اِ ) جدوار و آنرا انتله سودا نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). جدوار اندلسی است بلغت آنجا، اسم بیخیست صلب و قسمی از او سیاه و کثیر الفروع و بزرگ بقدر بیخ کولان و فروع او شبیه بریشه بنطافلن و مغزش سرخ و طعمش مثل طعم دانه ٔشفتالو و برگش مایل بسرخی و شبیه ببرگ عنب الثعلب و انبوه ، و قسمی سفید و برگش مثل برگ سنا مایل بزردی وخشونت و طعمش شیرین و رایحه برگ او اندک تند و با عطریت ، و منبت انتله بلاد اندلس و چین است سفید او درآخر دوم گرم و خشک و در رفع سم هوام ضعیفتر از قسم سیاه و مستعمل او برگ اوست و بغدادی گوید: که در حوالی او گیاهی میروید که چون گوسفند بخورد میمیرد... واز خوردن انتله رفع سمیت او میشود و به لغت آنجا گیاه مزبور را اطواره گویند. ( از تحفه حکیم مؤمن ).
- انتله بیضاء ؛ گیاهی است که در اسپانیا آنرا فیهق گویند. ( از لکلرک )
- انتله سوداء ؛ به لغت سریانی جدوار باشد که آنرا ماه فرفین گویند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ). جدوار اندلسی. ( از لکلرک ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جدوار

پیشنهاد کاربران

بپرس