انتقاض. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) باز کردن بنا و تاب رسن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). در هم گسسته شدن بناو باز شدن تابهای ریسمان. ( از اقرب الموارد ). ویران شدن بنا. ( مصادر زوزنی ). تاب باز شدن رسن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || شکستن پیمان و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شکسته شدن عهد. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || باطل شدن طهارت. || عود کردن زخم بعد از بهبود. || تباه شدن امر پس از التیام آن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) شکستگی عهد و جز آن. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) شکستن گسیختن (تاب رسن پیمان و جز آن ). ۲ - ( مصدر )تباه شدن. ۳ - ( اسم ) پیمان شکنی پیمان گسلی . جمع : انتقاضات .
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) شکستن . ۲ - به هدر دادن ، تباه نمودن . ۳ - (مص ل . ) تباه شدن .
فرهنگ عمید
۱. شکستن عهد و پیمان، پیمان شکنی. ۲. عودت زخم پس از بهبود یافتن. ۳. باطل شدن طهارت بر اثر یکی از مبطلات. ۴. پاره شدن.