انتقاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سره کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . سره گرفتن. ( ناظم الاطباء ) . بیرون کردن درمهای ناسره از میان درمها. ( از اقرب الموارد ) . بهین چیزی برگزیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . || گرفتن درم را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . درمها را نقد گرفتن. ( از اقرب الموارد ) . نقد ستدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . نقد بستدن. ( مصادر زوزنی ) . نقد ستانیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . نقد گرفتن پول. ( فرهنگ فارسی معین ) . || جوان شدن کودک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . بجوانی رسیدن کودک. ( از اقرب الموارد ) . || آشکار کردن عیب شعر بر قائل آن. ( از اقرب الموارد ) . خرده گرفتن. ( فرهنگ فارسی معین ) . || کاه از دانه جدا کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . جدا کردن ( خوب از بد یا کاه از گندم و مانند آن ) . ( فرهنگ فارسی معین ) . || ( اصطلاح علم حدیث ) عبارت از تعلیل است و منتقَد حدیثی است که درآن اختلاف روایت باشد از جهت افزونی و کمی رجال اسناد یا از جهت تغییر پاره ای از اسناد از جهت اختلاف در الفاظ متن حدیث یا از جهات دیگر. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) . و رجوع به همین کتاب شود. || ( اِمص ) نقد کردن. ( ناظم الاطباء ) . بِه ْگزینی. خرده گیری. ( فرهنگ فارسی معین ) . سره گیری. ( یادداشت بخط مؤلف ) . || ( مص ) جدا ساختن کاه از غله :
... [مشاهده متن کامل]
بر سر خرمن بوقت انتقاد
نی که فلاحان همی جویند باد.
مولوی ( مثنوی ) .
|| ( اِ مص ) ( اصطلاح ادب و هنر ) در مقابل لفظ کریتیک بکار برند و آن عبارتست از شرح معایب و محاسن شعر یا مقاله یا کتابی ، یا سنجش اثری ادبی یا هنری بر معیار یا عملی تثبیت شده. ( ازفرهنگ فارسی معین ) . || یکی از اعمال علم معماست و آن اشارت کردن است ببعض حروف بالفاظ مناسب آن حروف چنانکه حرف اول را سر و رخ و لب و تاج گفتن و حرف وسط را میان و دل و کمر و حرف آخر را پا و دامن و غیره خواندن ، چنانکه برای شمس در این مصراع :
اول شام و میان چمن و دامن نرگس.
؟ ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) .
و رجوع به نقد شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
" سنجش ازنگرشی که می گوید خود ( خویش ) جنبندهء خویش ( خود ) است ":انتقاد از نظریه ای که میگوید نفس محرک خوداست.
انتقاد: آشکار کردن عیوب، کاستی ها، خطاها و گناهان ( جرم ها ) و یا عیوب و کاستی های گفتار یا نوشتار کسی برای نشان دادن درست از نادرست، خوب از بد، خوار کردن، از غرور انداختن و یا نشان دادن شخصیت واقعی و ناکارآمدی کسی نزد دیگران تا ارزش واقعی او روشن گردد. ( https://www. cnrtl. fr/definition/critiquer )
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ندیا nedyā ( سنسکریت )
بنده نیز در این باره با کاربر بسیار گرامی /مهدی کشاورز/ همسو هستم که "نکوهش، خرده گیری" واژگان شایسته ای برای "نقد" نیستند و از برای همین، ببخشید!
"نکوهش" به گمانم دارای پیشوند "نِ" می باشد که در واژگانی همچون "نشستن، نوشتن، نهشتن" نیز می باشد و برابر "پایین، به پایین" می باشد و در اینجا "نکوهش" برابر "به پایین کشیدن چیزی، مقام چیزی را پایین آوردن" می باشد که همانگونه که کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ فرمودند، این "نقد" نادرستی است.
... [مشاهده متن کامل]
"نقد درست" آن است که چیزی را بررسی کنیم و بسنجیم و خوبی ها و بدیهای چیزی را بگوییم، نه اینکه تنها بدی ها را بگوییم و چیزی را پایین آوریم.
پس من نیز واژه "سنجش" را به جای "نقد، انتقاد" و "سنجشگر، سنجنده" را به جای "منتقد، نقاد" پیشنهاد می کنم.
بدرود!
" ارزیابی"
انتقاد یا نقد کردن اگر برای بررسیِ خوب و بد یک جستار ( موضوع ) بی هیچ بدخواهی باشد ( انتقاد سالم ) ، در اینجا برابرواژه ی ارزیابی پیشنهاد می گردد.
اگر انتقاد با چمِ سرکوفت زدن به کار رود می توان یکی از چند واژه ی سرزنش کردن، خرده گرفتن و یا نکوهش ( نکوهیدن ) را به کار گرفت.
اندادچه لغتی است؟
"پیمایش"
واژه ی پیمایش به چم اندازه گرفتن، سنجیدن را می توانیم به جای نقد یا انتقاد به کار گیری کنیم.
انتقاد: آشکار کردن عیوب، کاستی ها، خطاها و گناهان ( جرم ها ) کسی برای خوار کردن، از غرور انداختن و یا نشان دادن شخصیت واقعی و ناکارآمدی او نزد دیگران.
همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی سنسکریت نِدیا nedyA می باشد.
بهترین واژه برابر پارسی�بازخورد�است از دیدگاه من
واژه انتقاد
معادل ابجد 556
تعداد حروف 6
تلفظ 'enteqād
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ تِ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی 'enteqAd
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان عامیانه
فرهنگ فارسی عمید
رِخنَه ( زبان کردی )
🇮🇷 واژه ی برنهاده: نکوهش 🇮🇷
یعنی نظر دادن در باره یک شخص یا چیز بر اثر دیدن شرایط آن طرف
کوردی کرمانجی:رِخنه
کوردی سورانی:رَخنَه
کوردی کلهری:رِخنَه
سخن سنجی
از آنجا که واژه هایی چون نکوهش، نکوهیدن و خرده گیری، رویهمرفته از باری ناسازگار ( منفی ) در زبان توده های مردم ( زبان کوچه و بازار ) ، نه تنها در ایران که در بسیاری از سرزمین های دیگر جهان، برخوردارند، آمیخته واژه ی �سخن سنجی� را چون برابر واژه ی از ریشه عربی �انتقاد� به آرش سازنده و دانشورانه ی آن ( انتقاد سازنده، دانشورانه یا علمی ) ، پیشنهاد می کنم.
... [مشاهده متن کامل] یعنی سنجیدن خوبی ها و بدی. . .
( اِ تِ ) [ ع . ] ( مص م . ) 1 - خالص کردن . 2 - جدا کردن خوب از بد. 3 - خرده گرفتن . 4 - برشمردن درستی ها و نادرستی های یک اثر ادبی یا هنری .
ایراد گرفتن - اعتراض کردن - عیب جویی کردن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
لیگَر ( کردی: لیگرتن )
نِدیا، کوتْسا ( سنسکریت )
نیمیدیت ( سنسکریت: نینیدیتَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)