انتفاع بردن. [ اِ ت ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) سود بردن : میگویم از زبان تو حرف وفا بدل از هیچ میبرم سوی دیوانه انتفاع.واله هروی ( ازآنندراج ).
useبهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدنe. g. he is being used by his wife's familyخانواده ی زنش سوار او شده اند.+ عکس و لینک